صفحه 117


دولت دوست، حسين استان: كهكيلويه و بويراحمد

عنوان اثر: شهيدان نماز شهرستان: ياسوج

موضوع: گوناگون تاريخ تولّد: 1358

قالب: داستان كوتاه ميزان تحصيلات: دانشجو

---

اين مجموعه، شامل 2 داستان كوتاه، با موضوعاتي گونه گون است:

داستان اوّل؛ شهيدان نماز

داستان دوم؛ آن گاه كه نماز مي خوانم

«غروب بود، شب نيز آفتاب را شكار كرده بود؛ انگار قدرتش را به رخ آفتاب مي كشيد. من هنوز چشم به آفتاب، دوخته بودم تا اين كه از برابر ديدگانم محو گشت. لحظه هاي به ياد ماندني دفاع مقدّس نيز لحظه به لحظه فكر مرا به آن سوي خاكريزها مي كشاند. آن روزهاي آتش و خون، لحظه هاي به ياد ماندني در جزيره ي مجنون و غروب ساحل كارون... همه با من سخن مي گفتند. آن غروب را با خاطراتي سبز در سبز گذراندم و به خانه برگشتم تا وسايلم را جمع آوري كنم.»

«شهيدان نماز»، داستان «محّمد» است؛ جانبازي سرافراز و مادري مهربان؛ با ياد و خاطره ي پدري صبور، كه سال ها پيش بر اثر بيماري، دار فاني را وداع كرده بود، و «حميد»، برادري شهيد! هم او كه دانشگاه را رها كرد، در بيش تر عمليات هاي جنگي، حضوري عاشقانه داشت...

و محمّد، كه هماره به جبهه مي انديشيد و به شهادت، قبل از حركت و بازديد از مناطق جنگي، آينده ي خويش را ترسيم كرد و به آرزوي خويش رسيد؛ در رؤيايي راستين، با دلي سرشار از ايمان و يقين:

«به سجده رفتم، امّا هنگامي كه مي خواستم سرم را از روي مُهر بردارم، احساس كردم نفسم بند آمده و نمي توانم... با اندك تواني كه داشتم، صدا زدم: مادر، مادر! ديگر نمي دانم چه شد. شايد به آرزويم مي رسيدم و... چشمانم را گشودم. تبسّمي كردم و تبسّم مادر، لبخندم را كامل تر كرد.»


بازگشت