رها كردن تجارت براي نماز


قحطي و كمبود غذا مدينه را فراگرفته بود، گرسنگي و تهي دستي، فشار سختي بر مردم مدينه وارد ساخته بود، در اين صورت اگر كارواني آذوقه و غذا به مدينه مي آورد، روشن بود كه مردم از هر سو هجوم مي آوردند تا براي خود غذا تهيه كنند، و معمول بود وقتي كاروان تجارتي مي آمد مردم مشتاق،



[ صفحه 145]



طبل كوبان به استقبال آن مي رفتند. و دختران از خانه ها بيرون آمده، صف مي كشيدند و طبل ها را به صدا در مي آوردند.

روز جمعه بود، مسلمانان براي نماز جمعه پشت سر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم جمع شدند و پيامبر صلي الله عليه و آله مشغول ايراد خطبه هاي نماز جمعه شد.

خبر آمد كه يك قافله ي تجارتي به مدينه آمده است (يا «دحيه ي كلبي» از سفر تجارتي شام به مدينه آمده است» [1] مسلمانان براي تهيه طعام از مسجد بيرون آمدند و تنها چند نفر (8 يا 11 يا 12 يا 40 نفر) با پيامبر صلي الله عليه و آله ماندند، مسلمانان فكر مي كردند كه اگر دير بجنبند، ديگران طعام را تمام كرده و براي آن ها چيزي باقي نمي ماند، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

«سوگند به خدائي كه جانم در اختيار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد مي رفتيد، و كسي در مسجد نمي ماند آتش (قهر الهي) سراسر بيابان را فرا مي گرفت و شما را به كام خود فرو مي كشيد» و به نقل ديگر فرمود:

«اگر اينها نمي ماندند، از آسمان، سنگ بر سر آن ها مي باريد».

در اين وقت بود كه آيه 11 سوره ي جمعه نازل گرديد:

و اذا راو تجارة او لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما قل ما عندالله خير من اللهو و من التجارة و الله خير الرازقين.

يعني: «و چون تجارتي ببينند يا آهنگ (طبلي بشنوند) به سوي آن بشتابند و تو را (اي پيامبر) تنها ايستاده بگذارند، بگو آنچه نزد خدا است از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترين روزي دهندگان مي باشد». [2] صلاتهم خاشعون [3] .



[ صفحه 146]




پاورقي

[1] طبق نقل ديگر «دحيه ي كلبي» تاجري بود كه مي رفت شام، گندم و آرد و جو و... به مدينه مي آورد. و وقتي كاروان او به مدينه مي آمد، طبل مي كوبيد تا مردم از آمدن كاروان مطلع گردند (نورالثقلين، ج 5، ص 329).

[2] اقتباس از تفسير كشاف، ج 4، ص 536 (ذيل آيه) - نورالثقلين، ج 5، ص 329 (بايد توجه داشت كه هنگام اين جريان، هنوز «دحيه ي كلبي» مسلمان نشده بود).

[3] داستان ها و حكايت هاي مسجد، ص 21.


بازگشت