در مسجد به يكديگر راه بدهيد
صبح هنوز روشن نشده بود، و هوا تاريك بود و مردم همديگر را خوب نمي ديدند، يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله به نام «ثابت بن قيس» گوشش، خوب نمي شنيد. وقتي وارد مسجد مي شد، مردم به او احترام كرده و راه باز مي كردند. تا كنار پيامبر صلي الله عليه و آله بنشيند و گفتار پيامبر را بشنود.
روزي وارد مسجد شد، مسجد پر از جمعيت بود، او جمعيت را مي شكافت و مي گفت: جا بدهيد تا نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بروم. [1] .
تا نزد يكي از مسلمانان رسيد، او به ثابت گفت: همين جا بنشين! ثابت ناگزير همان جا پشت سر او نشست، اما خشمگين بود كه چرا آن مرد به او راه نداده كه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله برود.
هنگامي كه هوا روشن شد، ثابت از او پرسيد كيستي؟ او در جواب گفت: فلان كس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن (در آنجا نام مادرش را با لقب زشتي كه در جاهليت مي بردند برد) آن مرد شرمگين شد، و سرش را به زير
[ صفحه 128]
انداخت.
در اين هنگام آيه ي 11 سوره حجرات نازل شد و مسلمانان را از اين كار زشت (كه همديگر را با نام زشت ياد كنند) نهي كرد. [2] .
پاورقي
[1] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 132.
[2] اصول كافي، ج 2، ص 140، كتاب الايمان و الكفر، باب الكفاف.