نماز با حضور قلب


مرحوم حاج شيخ الاسلامي- رحمة الله عليه - مي فرمود: شنيدم از عالم بزرگوار و سيد عالي مقدار امام جمعه بهبهاني كه در اوقات تشرف به مكه معظمه روزي به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس از خانه خارج شدم و در اثناي راه خطري پيش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد. و با كمال سلامتي از آن خطر رو به مسجد آمدم. نزديك در مسجد خربزه زيادي روي زمين ريخته بود و صاحبش مشغول فروش آن ها بود. قيمت آن را پرسيدم، گفت آن قسمت فلان قيمت و قسمت ديگر ارزان تر و فلان قيمت است، گفتم پس از مراجعت از مسجد مي خرم و به منزل مي برم، پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم؛ در حال نماز در اين خيال شدم كه از قسمت گران آن خربزه بخرم يا قسمت ارزان ترش، و چه



[ صفحه 107]



مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در اين خيال بودم و چون از نماز فارغ شدم. خواستم از مسجد بيرون روم و شخصي از در مسجد وارد و نزديك من آمد و در گوشم گفت: خدايي كه تو را از خطر مرگ امروز نجات بخشيد، آيا سزاوار است كه در خانه ي او نماز خربزه اي بخواني؟

فورا متوجه عيب خود شده و بر خود لرزيدم، خواستم دامنش را بگيرم او را نيافتم. [1] .


پاورقي

[1] معراج سبز، ص 81؛ داستان هاي شگفت، ص 93.


بازگشت