تشريع نماز ميت


نسيم خنكي چهره ها را نوازش مي داد.

شهر شكوفه باران بود؛

گويي بهار، راهي سرزمينشان شده بود.

مردم براي اولين بار او را مي ديدند، شادمان به سويش شتافتند و با هلهله و شادي از او استقبال كردند.

همه از ديدن چهره مهربانش، آرامش و نشاطي عجيب در وجود خود احساس مي كردند. مدتها منتظر چنين لحظه اي بودند همين كه از سفرش آگاه شدند؛ هر بامداد منتظران به جستجويش از شهر خارج مي شدند و تا ظهر به انتظار رسيدنش مي نشستند، ولي نوميد به خانه هايشان باز مي گشتند.

پيامبر با ورودش به مدينه به انتظار و روزشماري عاشقانه مردم، پايان داد.

پس از اقامه نماز، مردم شمع وجود آن حضرت را در برگرفته و از برنامه هاي آينده ايشان مي پرسيدند و پيامبر با گرمي پاسخ مي داد.

چشمان پيامبر در جستجوي «بَرَاءِ بْنِ مَعْرُور»، بود، مردي بانفوذ و مورد احترام در شهر يثرب؛ او از بزرگان انصار و اولين بيعت كننده با پيامبر در عقبه دوم بود؛ يكي از هفتاد نفر حاضر در عقبه و اولين سخنگوي آن بيعت.

بَراء، پيامبر را براي اقامت به مدينه دعوت كرده و قول مساعدت همه جانبه به ايشان داده بود.

او قلبي آكنده از عشق به رسول خدا داشت؛ پيامبر در مكه هم اخبار او را مي شنيد.

روزي به پيامبر خبر دادند، با آن كه مسلمانان سوي بيت المقدس نماز مي خوانند، بَراء از شدت علاقه به شما به سوي مكه نماز مي خواند كه پيامبر او را از نماز گزاردن به سوي كعبه منع كرد.

يكي از ميان جمع گفت: بَراء يك ماه قبل از دنيا رفت و وصيت كرد كه هنگام دفن، روي او را به سوي مكه قرار دهند تا رو به سوي رسول خدا دفن شده باشد. ديگري گفت: همچنين او وصيت كرد، پيامبر وصي و وارث ثلث اموال او باشد و آن را در راه ترويج اسلام خرج كند.

شنيدن اين خبر پيامبر را سخت اندوهناك كرد به همين دليل با اصحاب بر سر قبر او حاضر شد و بر او نماز خواند و برايش دعا كرد؛ در واقع اين اولين نماز ميتي بود كه توسط حضرت خوانده شد و بَراء اولين فردي كه قبل از مرگش، بر ثلث مالش وصيت نمود.

بعدها آيه اي بر همين اساس نازل شد و اين اعمال در سنت جاري شد، البته در سال اول هجرت احكام بسياري تشريع شد و رسميت يافت.

اكنون خواندن نماز ميّت بر هر ميّت مؤمن و شيعه واجب است؛ اين نماز پنج تكبير دارد و بدون وضو اقامه مي گردد، چون ركوع و سجود ندارد و شامل دعا و درخواست است.

الكافي، ج 3، ص: 254، حديث 16

َعنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ الْبَرَاءُ بْن مَعْرُورٍ التَّمِيمِيُّ الْأَنْصَارِيُّ- بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِمَكَّةَ وَ إِنَّهُ حَضَرَهُ الْمَوْتُ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْمُسْلِمُونَ يُصَلُّونَ إِلَي بَيْتِ الْمَقْدِسِ فَأَوْصَي الْبَرَاءُ إِذَا دُفِنَ أَنْ يَجْعَلَ وَجْهَهُ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَي الْقِبْلَةِ فَجَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ وَ أَنَّهُ أَوْصَي بِثُلُثِ مَالِهِ فَنَزَلَ بِهِ الْكِتَابُ وَ جَرَتْ بِهِ السُّنَّة.

صلي علي البراء بن معرور بعدما قدم المدينة فقال اللهم صل علي البراء بن معرور ولا تحجبه عنك يوم القيامة وأدخله الجنة وقد فعلت، تاريخ دمشق، ج 56 ، ص 19؛

عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ قَالَ هِيَ مَنْسُوخَةٌ بِآيَةِ الْفَرَائِضِ الَّتِي فِيهَا الْمَوَارِيثُ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ يَعْنِي ذَلِكَ الْوَصِيَّةَ وَ قَدْ جَاءَ عَنْهُمْ أَنَّهَا لَيْسَتْ بِمَنْسُوخَةٍ وَ أَنَّ أَصْلَ الثُّلُثِ إِنَّمَا جَعَلَهُ اللَّهُ لِلْمَيِّتِ لِأَنَّ بَرَاءَ بْنَ مَعْرُورٍ مَاتَ بِالْمَدِينَةِ مِنْ قَبْلِ الْهِجْرَةِ وَ أَوْصَي لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِثُلُثِ مَالِهِ وَ إِنْ وَجْهَهُ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ بِمَكَّةَ فَجَرَتِ السُّنَّة

مستدرك الوسائل، ج 14، ص: 97


بازگشت