نماز ظهر


خورشيد به وسط آسمان رسيده بود و شراره هايش را با همه وجود بر سر زمين مي ريخت.

صداي اذان بِلال، سكوت شهر مدينه را شكست.

چند روزي مي شد؛ كه نماز جماعت مسجد مدينه، خلوت تر از قبل بود، به طوري كه گاه پشت سر پيامبر يك يا دو صف بيشتر تشكيل نمي شد.

پيامبر در گرماي فوق العاده نيمروز تابستان، نماز ظهر را به جماعت مي گزارد و اين نماز براي اصحاب و ياران، سخت ترين نماز بود.

جمعي از منافقان، گرمي هوا را دستاويزي براي ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين قرار داده بودند و در نماز جماعت شركت نمي كردند؛

به دنبال آنها بعضي از مؤمنين نيز از شركت در جماعت خودداري مي كردند؛ در نتيجه جماعت مسلمين خلوت شده بود.

پيامبر از اين موضوع، بسيار ناراحت بود؛

چون مي دانست بهانه منافقان براي عدم شركت در نماز، تنها گرمي هوا نيست، بلكه قصد آنها تضعيف اسلام، پيامبر و ايجاد شكاف در صفوف مسلمين است.

بنابراين پيامبر با لحني شديد در مقابل آنها به موضع گيري پرداخت و فرمود:

اگر به عمل زشت خود ادامه دهند، كيفر خواهند شد!

پس از اندك زماني، چهره غمگين پيامبر چون ماه شروع به درخشيدن كرد و لبخندي مهربان چهره اش را از هم گشود.

ياران، سخن زير لب پيامبر را، نشانه نزول وحي مي دانستند،

پس منتظر ماندند تا ببينند، آيه اي كه اميد و نشاط را به پيامبر هديه كرده چيست.

نزول وحي به پايان رسيد، پيامبر به تلاوت آيه پرداخت:

حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطي وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ

در انجام همه نمازها، خصوصاً نماز ظهر كوشا باشيد و از روي خضوع و اطاعت براي خدا بپاخيزيد!

تفسير نمونه جلد 2 ص 206-208، تفسير سوره بقره ذيل آيه 238.

مجمع البيان، ج 1 - 2، ص 342.


بازگشت