معنا و اثر شهادت به توحيد و رسالت


شهادت به وحدانيت و رسالت در اذان و اقامه از متعلقات نماز و مقدمه ي ورود به آن است. تشهد نيز خروج از فناء به بقاء و از وحدت به كثرت است. شهادت در تشهد به بنده ي سالك تذكر مي دهد كه حقيقت نماز حصول توحيد حقيقي و شهادت به وحدانيت از مقاماتي است كه از اول تا آخر نماز با سالك است. همچنين در شهادت اذان و اقامه و شهادت تشهد سر اول و آخر بودن خدا نيز نهفته است و اين نكته نيز هست كه سفر سالك من الله و الي الله مي باشد. پس سالك بايد در هر مقامي متوجه اين مقصد باشد و حقيقت وحدانيت و الوهيت خداوند را به قلب فهمانده، قلب را در اين سفر معراجي، الهي كند تا شهادت او حقيقت يافته، از شرك و نفاق پاك گردد.
در شهادت به رسالت نيز شايد اين نكته باشد كه دستگيري ولي مطلق و نبي ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم در اين معراج سلوكي از مقاماتي است كه سالك بايد در هر مقامي متوجه آن باشد تا سر ظهور «اول» و «آخر» بودن كه از مقامات ولايت است براي اهلش روشن شود. شهادت در اول نماز و شهادت در تشهد با يكديگر متفاوت است؛ زيرا شهادت در ابتدا، شهادت قبل از سلوك كه شهادت تعبدي و تعقلي است و شهادت تشهد، شهادت پس از رجوع كه شهادت تحققي يا تمكني است. پس شهادت تشهد از اهميت بالايي برخوردار مي باشد؛ چرا كه در آن ادعاي تحقق و تمكن و ادعاي رجوع بدون حجاب به كثرت است. از آن جا كه اين مقام شامخ براي ما به دست نمي آيد، ادب در محضر الهي آن است كه كوتاهي و ذلت و نقص و ناتواني و بيچارگي خود را در نظر بياوريم و با حال شرمساري به بارگاه قدس خداوند متوجه شده و عرضه داريم:
بارالها! ما از مقامات اوليا و مدارج اصفياء و كمال مخلصين و سلوك سالكين بهره اي جز الفاظي چند نداريم و از همه ي مقامات به قيل و قال بسنده كرده كه از آن نه كيفيتي حاصل مي شود و نه حال. بار خدايا! حب دنيا و تعلقات آن، ما را از بارگاه قدس و محفل انس تو محروم نموده؛ مگر تو با لطف خفي خويش از ما افتادگان دستگيري فرمايي و جبران گذشته نمايي تا بلكه از خواب غفلت بيدار شده، راهي به محضر قدسي تو پيدا كنيم.

حديثي درباره ي اسرار و آداب تشهد
امام صادق عليه السلام فرمود:
«تشهد، ثناء خداوند متعال است. پس تو همان گونه كه در ظاهر بندگي مي كني و در گفتار مدعي عبوديت او هستي، در باطن نيز عبوديت كن. صفاي عبوديت باطني خويش را به صداقت در گفتار متصل نما. خداوند تو را بنده آفريده و به تو دستور داده تا با قلب و زبان و اعضاي بدنت او را عبادت كني و عبوديت خود را در برابر او به ربوبيت او براي خويش، محقق كني و بداني كه اختيار بندگان به دست او است؛ به گونه اي كه آن ها قدرت بر نفس كشيدن و نگاه كردن ندارند، مگر با قدرت و اراده ي حق تعالي، آن ها از آوردن كوچك ترين چيزي در مملكت او ناتوانند؛ مگر با اذن و اراده ي خداوند. خداوند عزوجل فرمود: «پروردگار تو هر چه بخواهد، مي آفريند و هر چه اراده كند، اختيار مي فرمايد. كسي در امر خويش اختياري ندارد. خداوند منزه و برتر است از آنچه شرك مي ورزند.» (1)
پس در عمل، بنده ي شاكري باش؛ همان طور كه در ظاهر ادعاي بندگي داري. صداقت گفتارت را به صفاي باطنت متصل كن؛ چرا كه خداوند تو را آفريده؛ پس خداوند برتر و بزرگ تر از آن است كه كسي پيش از او اراده و حيثيتي داشته باشد. پس با خشنودي به حكم او و با انجام اوامر او بندگي كن. همانا خداوند به تو دستور داده كه بر نبي او صلوات بفرست؛ پس نماز را به صلوات بر نبي و طاعت خدا را به اطاعت از او و شهادت به وحدانيت خدا را به شهادت به رسالت او متصل نما. اگر خواهي كه اوامر و نواهي الهي را به جاي آري و از سنن و قواعد شرع، نصيبي و بهره اي داشته باشي، مراقب باشد تا بركات معرفت حرمت نبي صلي الله عليه و آله و سلم را از دست ندهي كه در اين صورت از فوايد صلوات بر او محروم مي شوي و در زمره ي كساني نخواهي بود كه حضرت به استغفار و شفاعت براي آن ها مأمور شده است.» (2)

سالك در تشهد پس از شهادت به وحدانيت و الوهيت حق، متوجه به مقام مقدس عبد مطلق و رسول ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم مي شود. از تقدم مقام «عبوديت» بر رسالت مي فهمد كه قدم عبوديت مقدمه ي همه ي مقامات سالكين و رسالت فرع عبوديت است. از آن جا كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بنده ي حقيقي فاني در حق است، اطاعت او اطاعت خدا مي باشد. بنده ي سالك بايد مراقب باشد كه با كوتاهي در طاعت رسول، از بركات عبادت با دستگيري ولي مطلق محروم نشود. بنده ي سالك بايد بداند كه بدون دستگيري خدا و رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به بارگاه قدس الهي راه ندارد. (3)

بعد از انجام اين افعال دقيق و اسرار عميق، كه فوائد بسياري دارد، وقتي براي تشهد نشستي، از اين كه مبادا جميع آنچه را انجام داده اي غير آن وجهي باشد، كه بايد انجام مي دادي، بيمناك باش؛ به گونه اي كه خوف و ترس و حيا سراسر وجودت را فراگيرد؛ بنابراين چنين احساس نما كه از فوائد و آثاري كه بر اعمال بيان شده، بهره اي نگرفته اي، مگر اين كه ذات حق به رحمت خود، آن را تدارك كند و به فضل خودش، اين اعمال ناقص تو را بپذيرد، لذا دوباره، به امر، و اصل دين برگرد و به كلمه توحيد، چنگ بزن و به حصن و دژي كه هر كس در آن درآيد ايمن مي گردد، درآي و به وحدانيت پروردگار، گواهي ده، و رسول بزرگوار و نبي عظيم الشان را حاضر در آن مجلس بدان، و بر عبوديت و رسالت او، گواهي ده، و بر او و آلش درود فرست كه با اين شهادتين، عهدت را با خدا تجديد مي كني، چرا كه به اين عمل، پايه و اساس مراتب عبادت و اولين وسيله براي تقرب به خداست و با درود بر رسول خدا و آل او اميد اين را داشته باش كه در مقابل اين درود و صلوات تو، آن حضرت، به تو جواب گويد، كه اگر يك مرتبه تو مورد صلوات و درود آن حضرت قرار گيري، براي هميشه رستگار خواهي شد.

مرحوم ملا محسن فيض كاشاني در كتاب اسرار الصلاة خود در مورد تشهد مي فرمايد: پس نمازگزار بايد در شهادت، بر زبان آن راند كه دل بيند، و داند، نه آن كه كلماتي چند بخواند و بگذرد، و حقيقت آنچه گويد به خاطر نگذراند. و در جايي ديگر گويد:

ذكر حق رخصت قرب است و حضور
اگر از صدق و ارادت باشد

دل اگر با تو نباشد به نماز
عادت است آن، نه عبادت باشد

هر چه را دل نگرد، باز بگوي
كه چنين گفته، شهادت باشد

به نياز آي، چو درآيي به نماز
تا تو را فيض زيادت باشد.

اما كسي كه اسباب را ببيند و از مسبب الاسباب غافل باشد و بر ضمانت خداوند اطمينان نداشته باشد، سزاوار است او را عابد اسباب دانست نه عابد براي خدا؛ مگر اين كه بگوييم، اعتقادش به خدا، از روي جزم و يقين بوده. ولي اين كه اين اعتقاد و ايمان، در عملش اثري بر جاي نگذاشته، به خاطر بيماري دل و ضعف او و استيلاي ترس، بر او و تزلزل خاطرش، به خاطر غلبه اوهام، بر او بوده است. به درستي كه گاهي قلب، به تبع وهم، ناآرام مي شود و پيرو وهم، مي گردد، بدون اين كه نقصاني در اعتقاد انسان باشد؛ مانند انساني كه شبي را با مرده اي، در خانه يا در گوري، به صبح آورد، با اين كه مي داند آن مرده هم مانند ساير جمادات است و كاري از او ساخته نيست، وحشت دارد و دل به اين امر راضي نمي گردد.
مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي در بيان معناي صلوات و فوائد آن مي نويسد:
كسي كه بر پيامبر، درود بفرستد و سلام گويد، بايد مراقب عملش باشد كه با صلوات و سلام او در تضاد نباشد؛ چرا كه روح صلوات، تحيت و اكرام است، و روح سلام همان است كه در مصباح الشريعه حكايت شده. معناي صلوات و سلام، مخالف با اذيت و آزار است، پس هنگامي كه بر پيامبر و آل او درود فرستادي و با زبان، سلام گفتي، پس مواظب باش كه با عملت او را آزار ندهي، كه در نتيجه گفتارت با عملت مخالف خواهد بود؛ زيرا، اخبار زيادي در مورد عرضه اعمال تو بر رسول خدا و ائمه عليهم السلام، وارد شده است.
پس حالت چگونه خواهد بود هنگامي كه آن ها، اعمال قبيح و معصيت از تو ببينند؟ و اگر در ميان اعمالت، ظلم و ستم بر شيعيان و عترت آن ها مشاهده كنند، آيا اين گونه اعمال، موجب آزار و اذيت آن ها نمي شود؟ آيا چنين رفتاري، در تضاد با صلوات و سلام بر آن ها نيست؟ و اگر زبانت، مخالف با عمل و قلبت باشد، اين چيزي جز نفاق نيست كه بايد از آن به خدا پناه برد.
به تحقيق كه از اهل مراقبه حكايت شد كه مدتي براي جمعي از برادران ايماني اش دعا مي نمود، در اين هنگام پدرش مرد و مالي از او به اين فرد به ارث رسيد. گفت: «من كه با برادرانم، در مورد نعمت هاي اخروي، كه باقي و هميشگي است، مواسات داشتم، چگونه در اين متاع دنيا، كه فاني و از بين رفتني است، نسبت به آن ها بخل بورزم؟» پس، تمام ارثي كه از پدر، به او رسيده بود، بين همان افرادي كه برايشان دعا مي كرد تقسيم نمود.
مي گويم: كسي كه نسبت به زخارف و متاع دنيوي برادران ايمانيش حسد ورزد، چگونه ممكن است راغب باشد، كه خداوند، كرامات عالم آخرت را به برادر ايماني اش عطا كند؟ و كسي كه نمي تواند ببيند چيزي از اين متاع دنيوي در دست برادرش است، چگونه مي تواند مشتاق اين باشد كه نعمت هاي بزرگ اخروي، نصيب آن فرد گردد؟ آيا اين، محال نيست؟
اما اين كه مردم، در دعاي براي بهشت، نسبت به ديگران، بذل و بخشش دارند و نسبت به بذل و بخشش متاع دنيا، بخيل و حسود هستند؛ به خاطر اين است كه اعتقاد به تأثير دعا ندارند و اين از عدم اطمينانشان، به وجود نعمت هاي اخروي نشأت مي گيرد. (4)
و شهيد ثاني در بيان راز تشهد و آداب معنوي آن نگاشته است:
اكنون پس از اين كارهاي دقيق و رازهاي ژرف كه شامل خطرها و وحشتهاي بزرگ بود چون به تشهد نشيني، لباس ترس و شرمساري را در بركن كه نكند آنچه انجام دادم براي او خالص نبوده و تكاليفم و شرطهاي آنها را انجام نداده باشم و در دفتر پذيرفته شدگان نامم ثبت نشده باشد.
پس خودت را از تمامي بهره هاي اعمال گذشته دست خالي بدان، مگر اين كه خداوند به رحمت خودش آن را كامل نموده و به فضل خودش عمل ناقصت را بپذيرد. و به ابتداي كار و حقيقت دين بازگرد، و در كلمه توحيد و دژ محكم الهي چنگ زن، همان دژي كه هر كس داخلش شد، ايمن گرديد، اگر چه هيچ دستاوردي جز همين چنگ زدن به كلمه ي توحيد نداشته باشي. و به يكتايي او گواهي ده، و فرستاده ي بزرگوار و پيامبر بزرگ او را در نظر آور، و از برايش به بندگي و رسالت الهي شهادت ده. و بر او و خاندانش درود فرست، و به دوباره گفتن شهادتين با خداوند متعال تجديد عهد نما، كه شهادتين موجب دستيابي به مراتب نيكبختي است. پس شهادتين اولين اسباب بندگي و پايه و جمع كننده ي فضيلتهاست، و اميدوار باش كه آن حضرت صلي الله عليه و آله درود ترا با ده درود بپذيرد. البته اگر به حقيقت صلوات بر آن حضرت قيام نموده باشي، كه اگر فقط يكي از اين دوردهاي حضرت شامل حالت بشود، براي ابد رستگار مي گردي. (5)

پاورقي

1- سوره مباركه قصص، آيه 68.
2- التَّشَهُّدُ ثَنَاءٌ عَلَي اللَّهِ فَكُنْ عَبْداً لَهُ بِالسِّرِّ خَاضِعاً لَهُ بِالْفِعْلِ كَمَا أَنَّكَ عَبْدٌ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَي وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِكَ بِصَفَاءِ صِدْقِ سِرِّكَ فَإِنَّهُ خَلَقَكَ عَبْداً وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعْبُدَهُ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ وَ جَوَارِحِكَ وَ أَنْ تُحَقِّقَ عُبُودِيَّتَكَ لَهُ وَ رُبُوبِيَّتَهُ لَكَ وَ تَعْلَمَ أَنَّ نَوَاصِيَ الْخَلْقِ بِيَدِهِ فَلَيْسَ لَهُمْ نَفَسٌ وَ لَا لَحْظَةٌ إِلَّا بِقُدْرَتِهِ وَ مَشِيَّتِهِ وَ هُمْ عَاجِزُونَ عَنْ إِتْيَانِ أَقَلِّ شَيْ ءٍ فِي مَمْلَكَتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِرَادَتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالي عَمَّا يُشْرِكُونَ فَكُنْ لَهُ عَبْداً شَاكِراً ذَاكِراً بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَي وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِكَ بِصَفَاءِ سِرِّكَ فَإِنَّهُ خَلَقَكَ وَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ تَكُونَ إِرَادَةٌ وَ مَشِيَّةٌ لِأَحَدٍ إِلَّا بِسَابِقِ إِرَادَتِهِ وَ مَشِيَّتِهِ فَاسْتَعْمِلِ الْعُبُودِيَّةَ فِي الرِّضَا بِحِكْمَتِهِ وَ بِالْعِبَادَةِ فِي أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ قَدْ أَمَرَكَ بِالصَّلَاةِ عَلَي حَبِيبِهِ مُحَمَّدٍ ص فَأَوْصِلْ صَلَاتَهُ بِصَلَاتِهِ وَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ شَهَادَتَهُ بِشَهَادَتِهِ وَ انْظُرْ إِلَي أَنْ لَا تَفُوتَكَ بَرَكَاتُ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِ فَتُحْرَمَ عَنْ فَائِدَةِ صَلَاتِهِ وَ أَمْرِهِ بِالاسْتِغْفَارِ لَكَ وَ الشَّفَاعَةِ فِيكَ إِنْ أَتَيْتَ بِالْوَاجِبِ فِي الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ وَ السُّنَنِ وَ الْآدَابِ وَ تَعْلَمَ جَلِيلَ مَرْتَبَتِهِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل (مستدرك الوسائل، ج 5، ص 17).
3- ادب پرواز، برگرفته از كتاب آداب الصلوة امام خميني، محسن عباسي ولدي، ص227-232.
4- اسرار الصلاة، مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي، ترجمه سيد علي احمدي، ص 459-467.
5- اسرار قلبي نماز، شهيد ثاني(زين الدين جبعي عاملي)، ترجمه ي غلامحسين روشن نژاد، ص75-76.

بازگشت