اركان تسبيحات اربعه


تسبيحات اربعه كه در ركعت سوم و چهارم خوانده مي شود، چهار ركن دارد.
ركن اول: تسبيح
تسبيح، تنزيه خداوند از توصيف او به تحميد و تهليل است كه بنده ي سالك بايد در تمام عبادت به آن توجه كند. او بايد قلب خويش را از ادعاي توصيف و ثناگويي خداوند نگاه داشته، گمان نكند كه عبد مي تواند حق عبوديت را به جاي آورد؛ چه رسد به اين كه توانايي اداي حق ربوبيت را داشته باشد. از همين رو است كه گفته اند كمال معرفت اهل هدف، شناخت ناتواني خويش است. (1)
آري، رحمت واسعه ي خداوند شامل حال ما بندگان ضعيف شده و ما بيچارگان را به چنين مقام مقدسي راه داده؛ مقامي كه از نزديكي به آن پشت كروبيان خم است. اين از بزرگ ترين نعمت هاي خداوند بر بندگان خود مي باشد كه اهل الله و اولياي كامل خداوند به قدر معرفت خود مي دانند و ما در حجاب فرو رفتگان و بازماندگان از مقامات معنوي به كلي از آن غافليم، دستورات خداوند را كه بزرگ ترين نعمت بي نهايت خدا است تكليف و سختي مي دانيم و با انزجار و كسالت آن ها را انجام مي دهيم. از همين رو است كه از نورانيت اوامر الهي به كلي محروم هستيم.
«تحميد» و «تهليل» متضمن توحيد فعلي است و در آن شائبه ي محدود و ناقص دانستن خداوند و حتي شائبه ي تشبيه وجود دارد. بنده ي سالك براي آمادگي ورود به اين مقام، بايد با تسبيح و تنزيه و باطن قلب خويش بفهماند كه خداوند از ويژگي هاي ممكن الوجود منزه است. در اين صورت تحميد او از شائبه ي تكثير مبرا خواهد بود.
ركن دوم: تحميد
تحميد مقام توحيد فعلي مناسب با حالت قيام و قرائت نيز مي باشد. به همين دليل در دو ركعت آخر تسبيحات اربعه، جايگزين حمد شده و نمازگزار مي تواند به جاي آن حمد را هم بخواند. توحيد فعلي در تحميد از منحصر كردن حمد به خداوند متعال استفاده و دست بنده را از همه ي حمدها كوتاه مي كنيم. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن » (2) را به گوش قلب مي رسانيم و حقيقت «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمي » (3) را به كام روح مي چشانيم، خودبيني و خودخواهي را زير پا مي نهيم تا خود را به مقام تحميد برسانيم و دل را از زير بار منت خلق بيرون بكشانيم.

ركن سوم: تهليل (4)
تهليل داراي مقاماتي است:
يكي مقام نفي الوهيت فعلي است كه همان «لا مؤثّر فِي الوُجود إلّا اللّه » مي باشد. اين حصر، حصري را كه در «تحميد» است تأكيد كرده؛ بلكه موجب و مسبب آن مي باشد؛ چرا كه مراتب همه ي ممكن الوجودها سايه اي از حقيقت خداوند و عين ربط به او است. هيچ كدام از موجودات مستقل نيستند. به عبارت اهل ذوق، معني «لا اله الا الله» مشاهده ي فاعليت و قدرت حق در خلق و نفي تعينات خلقي و فنا كردن مقام فاعليت و تأثير آن ها در خدا است.
ديگري مقام نفي معبودي غير از خدا است. «لا اله الا الله» يعني معبودي جز خدا نيست. بنابراين مقام «تهليل» نتيجه ي مقام «تحميد» است؛ چرا كه اگر حمد منحصر به ذات خداوند باشد، عبوديت هم حكم حمد را يافته و همه ي عبوديت هايي كه انسان ها براي هم دارند باطل مي شود؛ پس گويي سالك چنين مي گويد كه چون همه ي حمدها منحصر در حق مي باشد، عبوديت نيز منحصر در او است.
«تهليل» مقامات ديگري نيز دارد.

ركن چهارم: تكبير
«تكبير» بزرگ دانستن خداوند از توصيف مي باشد. گويي كه بنده در ابتداي ورود در «تحميد» و «تهليل» خداوند را از توصيف تنزيه كرده و پس از آن هم باز او را منزه و بزرگ تر از توصيف مي شمارد تا «تحميد» و «تهليل» او در ميان دو اعتراف به كوتاهي و ذلت باشد. شايد تكبير در اين مقام، بزرگ دانستن خداوند از «تحميد» و «تهليل» باشد؛ چرا كه همان طور كه گفته شد اين «تحميد» داراي شائبه ي كثرت است. شايد هم در «تسبيح» تنزيه از تكبير، و در تكبير، تكبير از تنزيه نيز باشد كه در اين صورت تمام ادعاهاي بنده به كلي ساقط شده، به توحيد فعلي مي رسد و مقام قيام به حق در قلب او ملكه شده، از چند رنگي بيرون مي آيد.
بنده ي سالك بايد در اين ذكرهاي شريف كه روح معارف است، حالت تَبتُّل (5) و تضرع و انقطاع و تذلل را در قلب به دست آورده، با مداومت بر اين حالت، حقيقت ذكر را در باطن قلب استوار سازد تا دل لباس ذكر بر تن كرده و لباس خويش كه لباس بعد است، از تن بيرون آورد. در اين صورت قلب، الهي و حقاني شده و حقيقت و روح «إِنَّ اللَّهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ» (6) در آن محقق شود. (7)

پاورقي

1- بحارالانوار، ج 91، ص 150، مناجات هجدهم، مناجات العارفين.
2- سوره مباركه حديد، آيه 3.
3- سوره مباركه انفال، آيه 17.
4- گفتن لا اله الا الله.
5- دل از دنيا كندن.
6- همانا خدا از مؤمنان جان هايشان را خريده است»؛ سوره مباركه توبه، آيه 111.
7- ادب پرواز، برگرفته از كتاب آداب الصلوة امام خميني، محسن عباسي ولدي، ص233-236.

بازگشت