جايگاه تسبيح


تسبيح و تنزيه خدا، ريشه ي تمام عقايد و تفكرات صحيح اسلامي است: توحيد، يعني منزه دانستن خدا از شريك. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ .» (1)
عدل، يعني منزه دانستن خدا از ظلم. «سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِين » (2)
نبوت و امامت، يعني منزه دانستن خدا از بي هدفي، بي برنامگي و رها كردن مردم در درياي هوسها و سليقه ها. «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلي بَشَرٍ مِنْ شَيْ ء» (3)
آنها مي گويند خداوند پيامبري نفرستاده، در حقيقت خدا را درست نشناخته اند.
معاد، يعني منزه دانستن خدا از اينكه آفرينش را پوچ و باطل، و پايان جهان را نابودي قرار دهد. «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَك » (4)
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُون » (5)
آيا گمان كرديد ما شما را بيهوده آفريديم و بازگشت شما بسوي ما نيست؟ آري خدا از اين كار عبث و بيهوده منزه است.
تسبيح خدا، نه فقط سرچشمه ي عقايد اسلامي، بلكه مايه بسياري از كمالات روحي و معنوي است:
سبحان الله، سرچشمه ي رضاست. اگر او را از هر نقصي منزه بدانيم، به مقدرات او رضا مي دهيم و تسليم مشيت حكيمانه او مي شويم.
سبحان الله، سرچشمه ي توكل است. كسي كه از هر نيازي بدور و از هر ضعف و عجزي منزه است، چرا بر او تكيه و توكل نكنيم. «سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِي » (6)
سبحان الله، مايه عشق به خداست. ذاتي كه از هر عيب و نقص پاك باشد، محبوب انسان است و به او عشق مي ورزد.
سبحان الله، مقدمه ي حمد و ستايش خداست. ستايش از ذاتي كه هيچ زشتي و ناپسندي در او راه ندارد. لذا در تسبيحات اربعه، سبحان الله مقدم بر الحمدلله آمده است. سبحان الله، كليد نجات از همه خرافات و بافته هاي بشري است. «فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُون » (7)
شايد بخاطر همين جهات است كه در قرآن، فرمان به تسبيح الهي بيش از اذكار ديگر آمده است. امر به تسبيح 16 مرتبه، به استغفار 8 مرتبه، به ذكر خدا 5 مرتبه و به تكبير 2 مرتبه آمده است. آنهم امر به تسبيح در همه حال و زمان، تا انسان دائما به خدا توجه داشته و او را همواره از هر عيب و نقصي پاك بداند:
«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ» (8)
هم به هنگام پيروزي و شادكامي خدا را تسبيح كنيد: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» (9)
و هم در اوج گرفتاري و سختي كه تسبيح مايه نجات است: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِين . لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلي يَوْمِ يُبْعَثُون » (10)
اگر نبود اينكه او (حضرت يونس) از تسبيح گويان بود، تا روز قيامت در شكم ماهي حبس مي شد.
آري، انسان بخاطر محدوديت هاي فراوان هرگز نمي تواند خدا را بشناسد، پس بهتر است كه به ضعف خود اقرار كند و بگويد: تو از اينكه دست فكر و خيال به تو رسد، منزهي و از آنچه ديگران توصيف كنند برتري. «سُبْحانَهُ وَ تَعالي عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرا» (11)
تنها بندگان مخلص خدا هستند كه با راهنمايي و امداد الهي مي توانند خداوند را معرفي كنند. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ . إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين » (12)

پاورقي

1- سوره مباركه طور، آيه 43.
2- سوره قلم، آيه 29.
3- سوره انعام،آيه 91.
4- سوره آل عمران، آيه 191.
5- سوره مؤمنون، آيه 115.
6- سوره يونس، آيه 68.
7- سوره انبيا، آيه 22.
8- سوره طه، آيه 130.
9- سوره نصر.
10- سوره صافات، آيات 143 - 144.
11- سوره اسراء، آيه 43.
12- سوره صافات، آيات 159 - 160.

بازگشت