تفسير صفي


سورة الاخلاص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3) وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)
بنام خداي بخشاينده مهربان
بگو يا محمد اوست خداي يگانه (1)
خدا بي نياز (2)
نزاده و زاينده نشده (3)
و نيست او را همتا و همسال (4)
گفته اند ارباب تحقيق و خرد ذات بحت و بود محض است آن احد
مزد و مطلق از خصوص و از عموم وز عروض و لا عروض و هر رسوم
مطلقست اعني ز قيد خاص و عام نه بود وصف و نشان او را نه نام
جمله ز او آثار كثرت منتفي است در حجاب لا تعين مختفي است
عاريست از وصف كثرت وحدتش دور از شرط تعين نسبتش
هست يكتايي چنان يكتا كه او در عدد داخل شود بي گفتگو
از عددها وحدتش خارج بود ني چو واحد در عدد داخل شود
حق زوجه واحديت بي مقال جامع كل صفاتست و كمال
در مقام واحديت از جهات ميپذيرد علم و تعيين و صفات
واحديت وصف ذات حضرتست فرض در وي اعتبار كثرتست
يافت اندر واحديت اعتبار اسم و رسم و نعت و وصف از هر قرار
هست واحد از احد اول نزول مر حقيقت از محمد «ع» در وصول
اي محمد در جواب مشركان كه تو را گويند حق را ده نشان
اين بتان ما بود پيدا كه چيست تو بما بنما كه معبود تو كيست
گو تو ايشان را هو اللَّه احد او نگنجد در اشارت در عدد
پاك و بيرون است از عين و عيان نه اشارت ميپذيرد نه ميان
منفرد اندر صفات و ذات خويش مطلق از ادراك مخلوقات خويش
شان او يكتايي است اندر وجود نيستش ثاني بذات و وصف و بود
اندران حضرت خرد را راه نيست ممكني از هستيش آگاه نيست
نك ز اللَّه الصمد بشنو بيان اوست معبود و پناه بندگان
هر وجودي راست بر وي احتياج او نباشد از وجودي لا علاج
بينياز است از وجود غير خود كرد خلق او بر ظهور خير خود
نيست فوقش آمري او ناهيي خلق را نز مشيتش آگاهيي
باشد از وصفش يكي لا جوف له خورد و خواب آنجا ندارد هيچ ره
يا كه من غير شبيه آمد صمد نيست مانندي مر او را در سند
ني از او زايد ولد يا هيچ چيز ني ز چيزي گشته او زائيده نيز
نيست همتايي مر او را هيچ كس هم نه عقلي را بدركش دسترس
نه شبيه او راست در ذات و صفات هم نه تغيير و تبدل از جهات
اعتقاد اينست پيدا و خفي بارالها تو گواهي بر صفي(1)

پاورقي

1- تفسير صفي، حسن بن محمد باقر صفيعليشاه، ص838- 839، انتشارات منوچهري، چاپ: اول، تهران، 1378 ش.

بازگشت