خلاصة المنهج


پيشگفتار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ حمد بيچون مانند كلمات رباني بيغاية شايسته لطيفيست كه از محض لطف ابدي بواسطه وجود با جود احدي بندگانرا از باديه ضلالت كفران بسرحد هداية ايمان رسانيده شكري مانند معاني قرآن بي نهايت سزاوار كريميست كه از كمال كرامت ازلي و عين عنايت لم يزلي بوسيله نور فرقاني انسانرا از ظلمت كده جهالت بضياي فضاي معرفت راه نموده او را اشرف مخلوقات گردانيد.
و در خور فصيحي است كه از روي فصاحت تبيان وجوه قرآن و بيان معاني فرقان نمود و صلوات نامحدود و دلايق بليغيست كه از وجه بلاغت كشف مجملات و تفسير متشابهات آن فرمود و تسليمات غير متناهي و تحيات بلا تناهي بر آل اطهار و عترت ابرار او باد كه هر يك از ايشان بنص الهي كشاف اصول دين متين و مبين فروع شرع مبين بودند و بتاييد.
سبحاني جامع آيات ظاهره و آداب محكمه سيد المرسلين صلوات اللّه و سلامه عليه و عليهم اجمعين اند. اما بعد: بر اذهان صافيه و افكار زاكيه مخفي نيست كه علمي كه مثمر سعادت اخروي و مصلح امور دنيويست علم قرآنست چه آن مأخذ اصول شريعت مصطفوي و مصدر فروع ملت نبويست چه عمل كردن بآن سبب رستگاري دنيا و عقبا است.
پس دانستن اين علم شريف ضروري باشد و چون بتاييد رباني و توفيق سبحاني تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين كه محتوي بر پنج مجلد است مرتقي بدويست و هشتاد هزار بيت بترتيبي كامل و تأليفي شامل سمت اختتام پذيرفت و بنظر كيميا اثر بعضي از اخوان ديني حفظهم اللّه عن جميع الملاهي و المناهي رسيده عز قبول يافت و بخاطر فاتر مؤلف و جامع آن المفتقر الي غفران ربه الطيف السبحاني يعني ابن شكر اللّه فتح اللّه الشريف الكاشاني عفي اللّه عنهما و اوتي كتابهما بيمينهما رسيد كه چون تفسير مذكور منتويست بر حل جميع لغات و تراكيب نحويه و اسرار و نكاة عربيه و مبتني بر كثرت ادله و براهين در بطلان مذهب مخالفين و رفع شبهات معاندين و اثبات مذهب ائمه معصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين و ذكر مذاهب علما و فقها در مسائل كلاميه و فروعيه دين مبين است.
و بيان قصص مطوله و حكايات مفصله امم سابقين و بجهة اين مطالعه آن بر برخي از اهل ايمان كه بجهت شواغل و موانع روزگار از تحصيل علوم آداب محروم مانده بودند متعسر بلكه متعذر بودند.
و نيز بواسطه كثرت قصص و اخبار بعضي از مطالعه آن كلال مييافتند عنان توجه را بجانب انتخاب آن معطوف سازد و اختصار بر ترجمه قرآني نمايد و در اين ترجمه كه مسمي است بخلاصة المنهج بعد از ملاحظه حذف و اضمار و بيان تخصيص و تعميم و حقيقة و مجاز اقوال مشهوره مفسرين در معاني قرآني كه معتمد باشد در مذهب اماميه سمت تحرير خواهد يافت و از اسباب نزول و قصص انبيا و فضل سوره و ثواب آيات بر وجهي كه منقولست باسانيد صحيحه بطريق خير الكلام ما قل مذكور خواهد گشت و از قرائت معتبره برواية بكر از عاصم كه در ميان عجم شهرتي تمام دارد اختصار خواهد رفت و ببعضي كلمات كه حفص را با او طريق مخالفت و معني كلام بسبب آن اختلاف تغيير مييابد اشارتي با او خواهد شد و پيش از شروع در مقصود مقدمه در سلك تحرير مي آيد كه مشتمل باشد بر بيان احاديث و اخباريكه دلالت ميكند بر ترغيب قرائت قرآني و دانستن معاني فرقاني و چون ذكر احاديث مأثوره در اين باب و بيان ترجمه هر يك از آن سر رشته كلام بطول ميكشد از اين جهت اكتفا بمضمون آن نموده ميشود و از الفاظ احاديث كه فارسي زبان را از آن حظي نيست فروگذاشته ميرود «و منه الاعانة و التوفيق و هو خير معين و رفيق».

اما المقدمة في خواص القرآن و ثوابه
از طريق موافق و مخالف مرويست كه حضرت رسالة پناه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در حين وصيت فرمود كه من در ميان شما دو چيز بزرگ ميگذارم يكي كتاب خداست و ديگري اهل بيت من و هر گاه تمسك باين هر دو جوئيد هرگز گمراه نشويد و اين هر دو از هم جدا نشوند تا آنكه در كنار حوض كوثر بمن رسند.
و در حديث قدسي آمده كه هر كه مشغول شود بتلاوة قرآن و بواسطه آن مشغول نتواند شدن بدعا كردن و حاجة خود را بمن عرض كردن من بهترين مزد شاكران باو عطا فرمايم و نام او را در زمره صابران و حامدان ثبت كنم و حاجت او را روا گردانم و عبد اللّه بن مسعود از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه قرآن، خوان احسان خداست كه بآن جميع بندگان را دعوت فرموده پس از خوان نعمت او بهره مند شويد و هر چند توانيد فائده آنرا فرا گيريد چه آنريسماني محكمست كه هر كه دست در او زند هرگز از رحمت واسعه خدا محروم نشود و نوريست روشن كه گمراهان را بسر منزل مقصود رساند و شفائيست بغاية سودمند كه دردمندان و مستمندان از دار الشفاء معرفة او عارف ميشوند و نجاتيست كه هر كه تابع آن ميشود بمرتبه بلند و درجه ارجمند ميرسد پس تلاوة او نمائيد تا او سبحانه بهر حرفي از آن ده حسنه بنويسد و نميگويم «الم» را ده حسنه است بلكه ميگويم كه الف را ده حسنه است و لام را ده و ميم را ده و حفص بن غياث از زهري روايت كند كه او گفت من از علي بن الحسين زين العابدين عليه السّلام شنيدم كه فرمود قرآن حزينه هاي علم خداست پس هر گاه كه در آن خزينه بگشايند بايد كه در آن نظر كني و از درياي منفعت او در معرفتي حاصل كني.
عبد اللّه عباس از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده كه آنحضرت فرمود كه: شريفتر و بزرگوار ترين امت من خوانندگان قرآنند و بعد از آن جماعتي كه در شب بعبادت و طاعت مشغول شوند.
و محمد بن يعقوب از آن سرور روايت كرده كه هر كه حق سبحانه و تعالي او را دانستن قرآن توفيق دهد و او تصور نمايد كه كسي ديگر را زياده از آنچه باو عطا كرده كرامت فرمايد پس تحقير امر عظيمي كرده باشد كه باو ارزاني داشته كه هر گاه كه كارهاي دنيا بر شما مشكل شود و طريق معاش و معاد بر شما پوشيده گردد دست در جمال قرآن زنيد تا حاجت دنيا و آخرت شما روا گردد و هر كه آنرا در پس و پشت خود اندازد و تلاوة آن نكند و بر خلاف راي طريق آن رود ويرا بدوزخ كشند و هر كه بقرآن تكلم كند هميشه راست گفتار و درست كردار باشد و هر كه بوسيله او حكم كند با عدل و داد باشد و از راه راست برنگردد و هر كه قرآن را وسيله طريق دنيا و آخرة خود سازد بمراد دنيا و عقبا برسد و در زمره صلحا و اتقيا باشد .
و حارث بن اعور از امير المؤمنين علي عليه السّلام روايت كرده كه آنحضرت فرمود كه از رسول خدا شنيدم كه ميفرمود زود باشد كه فتنه هاي عظيم در ميان امت من پيدا شود.
من گفتم: يا رسول اللّه بچه چيز از آنفتنه ايمن توان شد فرمود بكتاب خداي كه در اوست خبر آنانكه پيش از شما بوده اند و خبر آنها كه پس از شما باشند و حكم آنچه در ميان شما واقع ميشود و هوا و آرزوي مردمان آنرا نگرداند و عالمان از درياي معرفت آن سير نشوند و از بسياري تكرار كهنه نگردد و هر كه قرآن را بجهت تكبر ترك كند خداي تعالي او را در هم شكند و هر كه طلب رستگاري از غير قرآن كند حق تعالي او را گمراه كند.
و ليث بن سليم روايت كرده از حضرت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود روشن سازيد خانه هاي خود را بخواندن قرآن و بترك قرآن خانه هاي خود را تاريك مسازيد همچنان كه روش يهودي و نصاري است كه نماز در مسجدهاي خود ميگذارند و خانه هاي خود را معطل ميسازند و بدانيد كه هر كه در خانه خود تلاوت قرآن نمايد خير و بركت در او بسيار باشد چه قرآن برخوردار ميسازد اهل خود را و آسمان را روشن ميگرداند همچنان كه روشن ميسازند ستارگان اهل زمين را.
و از امام جعفر صادق عليه السّلام روايتست كه هر گاه مسلماني در خانه خود تلاوة قرآن كند اهل آسمان او را بيكديگر مينمايند همچنانكه اهل دنيا ستاره درخشنده را در آسمان بيكديگر مينمايند.
و نيز فرمود كه من تعجب ميكنم از آنكه در خانه كه قرآن باشد خداي تعالي شيطان را از آنخانه دور نگرداند.
و نيز آنحضرت فرموده كه بايد بنده مؤمن نميرد تا آنكه قرآن را بداند يا در دانستن آن باشد.
و از علي بن موسي الرضا عليه السّلام منقولست كه حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه خانهاي خود را نصيبي از تلاوت قرآن بدهيد چه هر كه در خانه تلاوت قرآن نمايد كارهاي دشوار اهل آن خانه آسان گردد و خير و بركت در آن بسيار شود هر خانه كه در او تلاوت نكنند كارها بر اهل آن خانه تنك شود و خير و بركت در او كم گردد و ساكنان آن بي بركت باشند.
و انس بن مالك از حضرت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كند كه اهل قرآن كه قاريان اند اهل خدايند و از مخصوصات درگاه و مقربان بارگاه اويند و بهترين عبادتي كه بنده مؤمن كند خواندن قرآنست.
و حسن ديلمي در كتاب خود از رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه خواندن قرآن افضل است از ذكر و ذكر افضل است از صدقه و صدقه افضل است از روزه و روزه سپر آتش دوزخست و نيز آن سرور فرموده كه خواننده قرآن را بهر حرفي كه در نماز خواند اگر ايستاده است صد حسنه است و اگر نشسته است پنجاه حسنه است و اگر در غير نماز است يا در طهارت بيست و پنج حسنه و بي طهارت ده حسنه است.
و از حسين بن علي عليه السّلام مذكور است كه هر كه در شب ختم قرآن كند فرشتگان تا صبح بر او صلوات فرستند و براي او استغفار كنند و اگر در روز ختم كند فرشتگاني كه نگهبان اويند تا شب براي او طلب آمرزش كنند و او را دعا مستجاب شود و ثواب ختم قرآن او را بهتر باشد از آنچه در آسمانهاست تا زمين.
و از ابي عبد اللّه عليه السّلام مرويست كه هر كه استماع حرفي كند از كتاب خداي از براي او حسنه بنويسند و سيئه محو كنند و درجه بردارند .
و از پيغمبر خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست كه هر كه قرآن خواند گوئيا پيغمبري در ميان هر دو پهلوي او جاي گرفته و بمرتبه پيغمبري رسيده الا آنست كه وحي باو نازل نشده.
و ابو سعيد خدري از رسول خدا روايت كرده كه قاريان قرآن مهتران و بهتران اهل بهشت خواهند بود.
و در تفسير امام حسن عسكري عليه السّلام منقولست كه پدر و مادر قاريرا در روز قيامت تاجي بر سر نهند كه نور آن ده هزار سال راه رود و دو حله در او پوشانند كه بقيمت در نيايد چه كمترين تاري از آن مقابل صد هزار دنيا باشد با آنچه در اوست از جميع چيزهاي نفيسه و پادشاهي خلد برين را در نامه نوشته بدست راست و چپ آن بنده قاري دهند و او را گويند كه قرآن ميخوان و بالا ميرو كه منزل تو نزد آخر آيتي خواهد بود كه آنرا ختم نمائي و چون پدر و مادر او بحلتهاي خود نگرند و تاج عزت بر سر خود ببينند گويند بار خدايا اين شرف و بزرگواري ما از كجاست كه كردار ما بمرتبه نبود كه ما را باين درجه رساند كرام الكاتبين جواب گويند كه اين ثواب آنستكه فرزند خود را تعليم قرآن كردي.
و نيز از حضرت رسالت پناه روايت است كه چون معلم بسم اللّه را تعليم متعلم نمايد حق تعالي او را و پدر و مادر متعلم را بيامرزد بر وجهي كه گناه در نامه اعمال ايشان نماند.
و از آنحضرت سؤال كردند كه بهترين عملي كه بنده مؤمن كند كدام است فرمود الحل و الترحال گفتند حل و ترحال چيست فرمود ختم قرآن كردن و باز از اول آن ابتدا كردن و بدانكه قاري را سنتست كه قرائت او بآواز خوش باشد علقمة بن قيس روايت كند كه من بآواز خوش قرآن ميخواندم عبد اللّه مسعود مرا طلبيد و گفت بآواز مليح قرآن را تلاوت كن من آيتي چند بخواندم گفت ديگر قرائت كن كه من از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه آواز نيكو آرايش قرآنست و انس مالك نيز از آنحضرت روايت كرده كه هر چيزي را زيوريست و زيور قرآن آواز نيكوست.
و عبد الرحمن بن سايب گفت كه سعد بن وقاص نزد من آمد و گفت اي برادر شنيدم كه قرآن بآوازحزين ميخواني گفتم بلي و الحمد للّه علي ذلك گفت من از رسولخدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه ميگفت قرآن بجهت حزن بندگان نازل شده تا بيخبران باديه غفلت را محزون ساخته بسر حد هدايت رساند پس هر گاه كه قرائت كنيد گريه كنيد و بحسن صوت و حزن قرآن خوانيد و نيز سنتست كه قاري قرائت را از روي مصحف كند اگرچه حافظ باشد تا او را ثواب قرائت و ثواب نظر كردن باشد چنانكه اسحق بن عمار روايت كند كه من از ابي عبد اللّه عليه السّلام پرسيدم كه يابن رسول اللّه من حافظ قرآنم تلاوت از روي مصحف كنم يا از ظهر القلب فرمود نشنيده كه در قرآن نظر كردن عبادتست.
و هم از صادق عليه السّلام منقولست كه: سه چيزند كه شكايت ميكنند بخداي تعالي در روز قيامت يكي مسجدي كه اهل او در او نماز نكنند دوم عالمي كه در ميان جهال باشد و ايشان اطاعت او نكنند سوم مصحفي كه در خانه نهاده باشد و گرد بر او نشسته كسي آنرا نخواند.
و نيز از آنحضرت روايتست كه هر كه قرآن را از روي مصحف خواند از نور چشم خود برخوردار باشد و از پدر و مادر او تخفيف عذاب شود اگرچه كافر بوده باشند و بايد قاري مداومت كند بر تلاوت قرآن تا بسبب فراموشي قرآن روز قيامت حسرت نخورد.
و عبد اللّه خسكاني از يعقوب احمر روايت نموده كه ابي عبد اللّه عليه السّلام مرا گفت كه چون شخصي سوره را فراموش كند فرداي قيامت آنسوره بخوبتر صورتي خود را بر اوعرض كند او گويد سلام الهي بر تو باد چه كسي كه به اين صورت زيبا و زينت دل ربا آراسته آنسوره گويد من فلان سوره ام كه در دنيا تلاوت ميكردي بعد از آن مرا گذاشتي و فراموش كردي اگر ترك نميكردي اين درجه عاليه نامزد تو ميبود او در اين صورت اندوه و حسرت خورد و تأسف او را فائده ندهد و شكي نيست كه مقصود از قرائت قرآن بجهت يادكردن معاني آنست تا پيوسته باو امر او عمل كند و از نواهي آن بپرهيزد پس بايد لفظ قرآن را با معني آن جمع كند تا هم ثواب قرائت كردن و هم اجر معني آن دانستن داشته باشد.
ابن عباس گويد كه هر كه قرآن خواند و تفسيرش نداند بمنزله كسي باشد كه چيزي گويد و نداند كه چه ميگويد و حسن بصري گويد كه سوگند ميخورم بخدا كه خداي تعالي هيچ آيتي نفرستاد الا كه خواست معاني آن را بدانند و باوامر و نواهي آن عارف شوند.

سوره فاتحة
[فضيلت سوره حمد]
اكنون وقت شروعست در مقصود بعون الملك المعبود.
از ابن عباس روايتست كه هر چيزيرا اصليست اصل دنيا مكه است
و اصل آسمانها آسمان هفتم
و اصل زمينها زمين هفتم
و اصل بهشت بهشت عدن
و اصل دوزخ دركه هفتم
و اصل مخلوقات آدم عليه السّلام
و اصل پيغمبران نوح عليه السّلام
و اصل بني اسرائيل يعقوب
و اصل كتابها قرآن
و اصل قرآن فاتحه
و اصل فاتحه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم.
و از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايتست كه فاتحه شفاي جميع دردها و بيماريهاست ابو سلمان رواية كند كه با رسول خداي بغزا رفته بوديم مردي در ميان ما صرع پيدا كرد يكي از صحابه سوره فاتحه در گوش او خواند شفا يافت اين قصه بعرض آن حضرت رسانيدند فرمود كه اين سوره اصل قرآنست و شفاي همه دردها و مرضهاست.
مسلم بن حجاج در صحيح خود روايت كرده از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم كه حق تعالي فرموده كه:
من فاتحه را قسمت كردم ميان خود و بنده خود نصفي از براي خود و نصفي از براي بنده خود هر گاه كه بنده گويد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، حق تعالي گويد بنده من ابتدا بنام من ميكند بر من واجب شد كه جميع كارهاي دنيا و آخرة او را بر او تمام گردانم و در مال او بركت دهم.
و چون بگويد الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ او سبحانه فرمايد بنده من ثنا و ستايش من ميكند و مدح مرا ورد زبان خود ميسازد بحق و جلال من كه بر او بخشاينده گناهانم و مهربان بلطف عام خود .
و چون گويد مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ حق تعالي گويد كه بنده من بزرگي و بزرگواري من ميگويد.
و چون گويد إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ خداي تعالي گويد اينست ميان من و بنده من و اين عهدي است كه در روز الست از او فراگرفته ام و اين صفتهاي مذكور مخصوص است بمن و غير مرا در آن راهي نيست.
و چون گويد اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ تا آخر حق سبحانه و تعالي فرمايد كه صفات بنده منست و بر من واجبست كه او را براه راست رسانم و جميع حاجتهاي او را روا گردانم.
و از رسول خداي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقل است كه فاتحة الكتاب گنجيست از گنجهاي عرش و افسون جميع گزندگان و درندگانست.
سلمة بن محرر از امام جعفر صادق روايت كرده كه هر كه او را فاتحه به نكند هيچ شربتي و داروئي او را به نخواهد ساخت. ابي سعيد خدري رواية كند كه من با جمعي مسافران در قبيله عرب گذر كرديم يكي از ايشانرا مار گزيده بود و چاره علاج او را نميتوانستند كرد يكي از آنها طلب علاج از ما كرد و گله گوسفند قبول كرد بما دهند يكي از ياران ما فاتحه بآن مار گزيده خواند و دست بآن عضو نهاد في الحال شفا يافت و گله گوسفند را بما دادند.
ابي بن كعب روايت كرده كه هر كه فاتحه را بخواند ثواب قرائت چهار دانك قرآن براي او بنويسند.
و بروايت ديگر جميع قرائت قرآن باو دهند و ثواب كسي كه بر جميع مؤمنان صدقه كرده باو دهند.
و نيز از أبو ذر منقولست كه فاتحه را نزد رسول ميخواندم آنحضرت فرمود كه بحق آنكسيكه مرا بحق بخلق فرستاده كه خداي تعالي مثل اين سوره در تورية و انجيل و زبور و قرآن فرو نفرستاده هر كه او را بخواند جميع مقصودات دنيا و آخرة او روا گردد.
محمد بن مسعود عياشي از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه آنحضرت جابر بن عبد اللّه انصاري را گفت اي جابر تو را تعليم كنم بهترين سوره كه حق تعالي در كتاب خود فرو فرستاده جابر گفت بلي يا رسول اللّه فرمود كه آن فاتحة الكتابست كه شفاي همه دردها و بلاهاست مگر مرگ.
و از امير المؤمنين عليه السّلام رواية استكه حق تعالي پيغمبر ما را از همه پيغمبران (بندگان) برگزيد و او را بفاتحة الكتاب مكرم و بزرگوار ساخت و هيچ پيغمبري را در اين كرامت و بزرگواري باو شريك نساخت مگر سليمان پيغمبر را كه او را از جمله اين سوره بسم اللّه الرّحمن الرّحيم عطا نمود چنانكه بزبان بلقيس از اين خبر داد كه «اني» القي الي كتاب كريم انه من سليمان و انه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم.
پس هر كه قرائت فاتحه كند حق تعالي بهر حرفي از آن حسنه باو كرامت فرمايد كه بهتر از جميع دنيا باشد.
حذيفه يماني گويد كه قومي نزول عذاب بر ايشان واجب شده بود طفلي از ايشان در مكتب الحمد للّه رب العالمين را قرائت كرد حق تعالي ببركت آن عذاب را از ايشان تا مدت چهل سال متأخر ساخت.
ابن عباس روايت كند كه نزد رسول خداي بودم ناگاه فرشته نزد آنحضرت ظاهر شد گفت بشارت باد تو را اي محمد كه دو چيز را بتو داده اند كه بهيچ پيغمبري نداده اند و آن فاتحة الكتابست و آخر سوره بقره هيچ حرفي از اين دو نخواني مگر داده شوي آنچه طلبيده از حق تعالي.
و در خبر آمده كه خداي تعالي صد و چهار كتاب از آسمان فرو فرستاده از آن جمله تورية و انجيل و زبور و قرآن را برگزيد و علوم همه كتابها را در آن درج كرد و ثواب دنيا و آخرت در آن مندرج ساخت بعد از آنهمه علوم و بركات و ثواب قرآن را جمعكرد و در سوره هاي مفصل كه از سوره محمد است تا آخر وضع نمود و بعد از آن فاتحه را اختيار كرد و همه آنعلوم و بركات و مثوبات تلاوة و دانستن آنرا در آن جمع نمود پس هر كه فاتحه بخواند چنان باشد كه چهارصد كتاب خدا را خوانده و هر كه بمعني آن رسد چنان باشد كه همه معاني آنكتابها را دانسته.
و از اينجاست كه ابن عباس از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل كرده كه فرمود اگر جميع معاني و حقايق فاتحة الكتاب را بنويسم هفتاد شتر از آن پر بار كنم.
و نيز ابن عباس گفت كه حضرت امير از اول شب تا وقت نماز صبح براي من تفسير فاتحة الكتاب ميگفت و ادا ميفرمود و هنوز از تفسير باء بسم اللّه در نگذشته بود و بعد از آن فرمود كه من آن نقطه ام كه در زير با است.
در آثار آمده ابليس لعين در جميع عمر خود چهار نوبت مضطرب و بي تاب گشته و بناله و فغان در آمده اول وقتي كه طوق لعنة بگردن او فرود آمد دوم زماني كه از بهشت بيرونش كردند سوم ساعتي كه حضرت رسالت پناه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مبعوث شد. چهارم وقتي كه فاتحة الكتاب نازل گشت.

در فضيلت استعاذه
و چون از حقوق قرآني آنست كه قاري در وقتي كه قدم در حريم حرم قرآني نهد ابتدا باستعاذه نمايد بدليل قوله تعالي «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» تا از وسوسه شيطان ايمن باشد.
از اينجهت پيش از شروع در تفسير فاتحه ابتدا استعاذه نموده در معني آن اشارتي ميرود اعوذ باللّه پناه ميگيرم بمعبود يكتا و خداوند بي همتا من الشّيطان از شر وسوسه ديو سركش از فرمان حضرت عزت يا دور از رحمت الرّجيم رانده شده از روضه جنة به تير لعنة يا رانده شده از طبقات آسمان چه هر گاه قصد آسمان كنند بجهة شنيدن كلام فرشتگان ستارها بر آن ريزان ميشود و او را از آن منع ميكنند و بدانكه استعاذه بسبب رستگاري دنيوي و اخرويست و قرب منزلت نزد باري تعالي از اينجاست كه همه انبيا بوسيله استعاذه بمقام قرب الهي رسيده اند و بر همه كفار غالب گشته اند. چنانكه نوح وقتي كه گفت:
«رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ».
حق تعالي خلعت سلامت و بركت و كرامت در او پوشانيد و فرمود:
«يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ».
و ابراهيم خليل عليه السّلام در وقتي كه نمرود او را در آتش مي انداخت گفت:
«اعوذ باللّه الذي خلقني فهداني من شر ما عصاه و آذاني».
حق تعالي بآتش امر كرد:
«يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إِبْراهِيمَ».
و او را خليل خود ساخت كه «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا».
و يوسف صديق با حق تعالي مناجات كرد كه معاذ اللّه حق تعالي او را از مكر زنان نگاه داشت چنانكه فرمود:
«كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ».
و موسي با حق تعالي مناجات كرد كه : «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ».
حق تعالي او را كليم نام نمود كه :
«وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسي تَكْلِيماً».
و مادر مريم گفت: «إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ».
حق تعالي مريم را كه مادركثر پيغمبران بود باو عطا فرمود و در حق او گفت: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ».
و مريم عليها السلام نيز در وقتي كه گفت: «اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا».
حق تعالي عيسي عليه السّلام را باو داد و بجهت رفع تهمت او بروح اللّه امر فرمود كه در تولد گفت:
«إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا».
و حضرت خاتم الانبيا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در وقتي كه گفت: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ».
حق تعالي او را بمقام قرب رسانيد و در حق او فرمود: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّي فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْني».
و او را پيشواي همه مخلوقات گردانيد و در حق او گفت: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ».
و او را رحمة للعالمين گردانيد كه: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ».
و منصب شفاعة را نامزد او گردانيد كه: «عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً».
و بجهت استعاذه او بود كه ذرية طاهره او را ائمه معصومين گردانيد و در حق ايشان فرستاد:
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» .
پس بنده مؤمن بايد باين كلمه استعاذه نمايد تا بمقام رضي اللّه عنهم و رضوا عنه رسيده مقرب درگاه الهي شود از معقل بن يسار مرويست كه حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه هر كه در وقت صبح سه بار بگويد اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم و سه آيه از آخر سورة الحشر بآن ضم كند حق تعالي هفتاد هزار فرشته برو موكل گرداند كه بر او صلوات ميفرستند تا بشب و اگر در آنروز بميرد شهيد مرده باشد و اگر در وقت شام به اين طريق استعاذه كند هم اين ثواب يابد و از ابن عباس مرويست كه حق تعالي اول رسول خود را باستعاذه امر كرد

«در فضيلت بسم الله»
و بعد از آن فرمود كه افتتاح كلام بنام نامي او كند باين وجه كه بسم اللّه بنام خدائي كه بوجوب وجود و جامعية جميع صفات مستحق پرستش است الرّحمن بسيار بخشنده بر خلقان در دنيا بدادن وجود و حيات و ارزاق و ساير نعمت تا بوسيله آن شناخت او حاصل شود و بعبادت او مشغول شوند الرّحيم نيك مهربان بر بندگان در آخرة بمغفرة و رسانيدن ايشانرا بروضه جنة از عكرمه روايت است كه رحمن يك جزو رحمتست و رحيم صد جزو و مصدق اينست قول حضرت رسالت پناه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم كه خدايرا صد جزو رحمتست و از جمله آن يك جزو را بدنيا فرو فرستاده و در ميان همه خلقان پراكنده ساخته و هر رحمتي كه در دنياست از همه آن يك جزو است و نود و نه جزو ديگر را در خزانه احسان خود ذخيره نهاده تا در آخرت آن يك جزو را با نود و نه جزو ضم كند و بر بندگان نثار كند.
و در اخبار آمده كه او سبحانه رحمن است نسبت بجميع بندگان از مؤمن و كافر باين معني كه خالق و رازق همه است و رحيم است نسبت بمؤمنان كه توفيق دهنده ايشانست در طاعة و آمرزنده ايشان و رساننده بروضه رضوان و فريادرس ايشان در تاريكي قبر و در وقت حشر.
چنانكه از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست كه چون بنده مؤمن را در قبر درآرند و سر قبر را به پوشند حق تعالي از روي لطف و بنده نوازي خطاب كند كه اي بنده من در اين كنج لحد تنها مانده و آن دوستان و ياراني كه از براي ايشان در حق من عصيان ميكردي ترا تنها بگذاشتند امروز ترا برحمت شامله خود بيامرزم و بنوازم چنانكه همه خلايق تعجب نمايند از آن پس بفرشتگان خطاب فرمايد كه برويد و اين بنده مرا دلجوئي كنيد و دري از بهشت عنبر سرشت در روي او گشائيد و پر نور گردانيد و انواع رياحين و موايد طعام نزد او حاضر گردانيد و بعد از آن او را بمن باز گذاريد كه من مونس و همنشين او خواهم بود تا روز قيامت.
و نيز از حضرت رسالت پناه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم منقولست كه چون روز قيامت شود دو بنده را از اهل ايمان حاضر كنند فرمان آيد كه قبه بزنيد و بنده مرا در آنجا نشانيد بعد از آن او سبحانه بوي خطاب كند كه اي بنده من نعمت مرا سرمايه معصيت ساختي و چندانكه نعمت را بر تو زياده گردانيدم تو در عصيان بيشتر افزودي بنده سر خجالت در پيش افكند خطاب آيد كه اي بنده من سر بردار كه همان ساعت كه معصيت كردي من تو را آمرزيدم.
بنده ديگر را حاضر كنند و بجهت بسياري گناه وي را سرزنش كنند وي از خجالت خود بگريه در آيد حق تعالي فرمايد كه اي بنده من آنروز كه گناه ميكردي ميخنديدي تو را شرمسار نساختم امروز كه گناه نميكني و تضرع و زاري مينمائي چگونه تو را عذاب كنم گناهت آمرزيدم و رخصت دخول بهشت دادم.
و از اهل البيت عليه السّلام نقل است كه چون روز قيامت رسد حق تعالي اهل ايمانرا در يكجا جمع كند و خطاب كند بايشان كه من از سر حقوقيكه در نزد شما داشتم در گذشتم شما هم نيز هر حقي كه در ذمه يكديگر داريد ابرا كنيد و همه به بهشت من در آييد و از حضرت رسالت پناه روايت است كه امت مرا روز قيامت در موقف حساب بدارند و عملهاي ايشانرا در ترازوي عمل نهند حسنات ايشان بر سيئات بيفزايد امتان پيغمبران گذشته گويند امت محمد را با وجود كمي عمل چرا كفه حسنات ايشان افزونشد؟ پيغمبران ايشان گويند بجهة آنكه ابتداي كلام ايشان سه نام بود از نامهاي الهي كه اگر همان سه نام در كفه نهند و همه حسنات و سيئات همه فرزندان آدم را در كفه ديگر نهند آن بر همه بچربد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم است و در خبر است كه چون بنده مؤمن قدم بر صراط نهد آتش دوزخ در زير قدم او چون يخ فسرده شود آتش گويد كه اي مؤمن زود بگذر كه نور ايمان تو شعله مرا فرونشاند ابو سعيد خدري از حضرت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كند كه مؤمنان گناه كار را بر وجهي تهديد بدوزخ برند
و آتش را بر ايشان سرد سازند تا وقت بيرون آمدن آنگاه خطاب آيد بفرشتگان كه ايشان را بفضل و كرم من ببهشت در آريد از حضرت رسالت پناه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت است كه هر گاه معلم بكودك گويد كه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم خداي تعالي برات آزادي از دوزخ براي آن كودك و پدر و مادر و معلم او بنويسد.
آورده اند كه رسول خداي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روزي بگورستان بقيع گذر كرد بنزديك قبري رسيد اصحابرا فرمود كه بتعجيل گذريد و در محل برگشتن فرمود كه تعجيل مكنيد گفتند يا رسول اللّه در محل رفتن تعجيل فرمودي گفت بلي شخصي را عذاب ميكردند طاقة ناله و فرياد او نداشتم اكنون خداي تعالي بر وي رحمت كرد گفتند يا رسول اللّه سبب چه بود فرمود كودكي از وي مانده حالا او را بمكتب دادند معلم ويرا تعليم بسم اللّه الرّحمن الرّحيم كرد و كودك آنرا بر زبان راند خطاب رسيد كه اي فرشتگان دست از اينكس بداريد كه روا نباشد كه پدر را عذاب كنند و پسرش در ياد ما باشد از ابن مسعود روايت است كه پيغمبر خداي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه هر كه خواهد كه حق تعالي ويرا از زبانيه دوزخ كه نوزده اند برهاند بايد كه بقرائة بسم اللّه الرّحمن الرّحيم مشغول شود كه نوزده حرف است تا حق تعالي هر حرفي را از آن سپري گرداند از دفع هر يك.
و نيز از آنحضرت منقولست كه هر كه اين آيه را بخواند حق تعالي بعدد هر حرفي از آن چهار هزار حسنه بنويسد و چهار هزار سيئه محو كند و چهار هزار درجه بردارد و در نقل صحيح آمده كه هر كه در وقت طعام خوردن بسم اللّه الرّحمن الرّحيم بگويد شيطان از آن تناول نكند و اگر در وقت جامه كندن بسم اللّه الرّحمن الرّحيم بگويد پرده ميان عورة او و جنيان پيدا شود.
و نيز از آنحضرت رواية است كه روز قيامت بنده گناهكار را امر آيد كه بدوزخ رود چون بكنار دوزخ رسد گويد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و قدم در دوزخ نهد آتش دوزخ هفتاد هزار ساله راه بگريزد و در روايت آمده كه در روز قيامت بنده را بحسابگاه آورند و عادتي كه در دنيا داشته باشد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم بر زبان راند و نامه را بستاند چون بگشايد آنرا سفيد بيند گويد كه در اينجا نوشته نيست تا بخوانم فرشتگان گويند كه در همه اين نامه سيئات و خطايا و بدي عملهاي بد نوشته بود اما از بركت بسم اللّه الرّحمن الرّحيم زايل گشت منقولست كه عارفي وصيت كرد كه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم را در كفن او بنويسند تا چون قيامت شود و همه مردمان از قبر برخيزند گويم بار خدايا براي ما كتابي فرستادي و در اول آن بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ثبت كردي امروز باول كتاب خود با ما معامله فرما مرويست كه پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله فرمود كه هر كاري بزرك كه در او ابتدا بنام خدا نكنند آنكار باتمام نرسد از علي بن موسي الرضا روايت است كه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم نزديك تر است باسم اعظم از سياهي چشم بسفيدي آن آورده اند كه قيصر روم را دردسري پديد آمد هر چند طبيبان بمعالجه آن كوشيدند فائده نداد آخر نامه نوشت بمكه نزد امير المؤمنين عليه السّلام و صورت حال بعرض رسانيد حضرت عليه السّلام بسم اللّه الرّحمن الرّحيم را نوشته در طاقيه نهاد و آن طاقيه نزد او فرستاد فرمود تا آنرا بر سر نهد تا شفا يابد قيصر چون آنرا بر سر نهاد في الحال شفا يافت وي از آن متعجب شده بفرمود تا آن طاقيه را بشكافند در آنجا كاغذي يافت كه بر آن نوشته بسم اللّه الرّحمن الرّحيم دانست كه شفاي او در اين كلمه بزرگوار بوده في الحال مسلمان شد در خبر است كه فرعون پيش از آنكه دعوي خدائي كند امر كرده بود تا در كوشك وي اين كلمه بزرگوار نوشته بودند و در بعضي تفاسير آمده كه جبرئيل او را نوشته بود چون دعوي خدائي كرد و موسي عليه السّلام از ايمان او نااميد شد شكايت او را بحضرت عزة عرض كرد خطاب آمد كه يا موسي تو در كفر او نظر داري و هلاك او از من ميطلبي و نظر من در آن كلمه عظيمه است كه در كوشك او نوشته شده سوگند بعزة و جلال من كه تا آن نام در آنجا نوشته او را عذاب نكنم و چون خداي تعالي خواست كه او را عذاب كند اول آن نوشته را از آن كوشك زايل گردانيد و بعد از آن عذاب باو فرستاد و بدانكه چون بسم اللّه الرّحمن الرّحيم افتتاح است باسم منعم حقيقي و اعتراف بالوهية او و لذة يافتن بذكر فضل و رحمة او و آن باعث است بمشغول شدن بحمد و شكر او.

«در فضيلت حمد»
از اينجهت او سبحانه بعد از بسم اللّه الرّحمن الرّحيم طريق كيفيت حمد را تعليم بندگان كرده فرمود كه الْحَمْدُ لِلَّهِ يعني ماهيت و حقيقت ثنا و يا هر ستايش جميل و وصف جليل كه از اول تا بآخر بوده و هست و خواهد بود ثابتست است مر خدايرا كه موصوفست باسماي حسني و صفات كمال سعيد بن قماط از فضل روايت كرده كه گفت ابي عبد اللّه عليه السّلام را گفتم كه دعائي كه مشتمل بر جميع مقاصد دارين باشد بمن تعليم فرماي فرمود كه حق تعالي را بلفظ الحمد ستايش كن و از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست كه هر كاري كه در اول آن الحمد للّه نباشد او ابتر و ضايع شود و بآخر نرسد.
و نيز از آنحضرت نقلست كه سبحان اللّه نصف ترازو است و الحمد للّه همه آن يعني ثواب الحمد للّه دو برابر سبحان اللّه است و از امام جعفر صادق عليه السّلام روايتست كه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه چون شب بنده مؤمن بگويد الحمد للّه كما هو اهله و مستحقه فرشتگان از نوشتن ثواب آن عاجز شوند از جانب الهي خطاب بفرشتگان آيد كه چرا اين كلمه كه بنده من بر زبان راند در نامه عمل او ثبت نكرديد گويند خداوندا ما چه دانيم كه ثواب گفتن اين كلمه كه متضمن استحقاق و اهلية حمد تست بچه مرتبه است تا بنويسيم حق تعالي امر فرمايد كه شما اين كلمه را ثبت كنيد كه بر من لازم است كه ثواب حمديكه سزاوار من باشد باو كرامت كنم و نيز از آنحضرت مرويست كه هر گاه حق سبحانه نعمتي به بنده خود عطا كند و او در مقابل آن الحمد للّه بگويد با فرشتگان خطاب كند كه نظر كنيد بر بنده من كه او را چيزي حقير عطا كرده ام و او در برابر آن كلمه بر زبان رانده كه شامل همه حمدها و مقابل همه نعمتهاي غير متناهيست بر من لازم است كه در آخرة نعمت غير متناهي باو دهم و ابو مسعود از ابي عبد اللّه روايت كرده كه هر كه در وقت صبح چهار بار بگويد الحمد للّه رب العالمين وي از عهده شكر نعمت آنروز بيرون آمده باشد و هر گاه در شب بگويد شكر نعمت آنشب ادا كرده و آورده اند كه نوح عليه السّلام چون از طعام خوردن فارغ شدي گفتي الحمد للّه و چون آب نوشيدي گفتي الحمد للّه و چون سوار شدي گفتي الحمد للّه بجهت اين حق سبحانه و تعالي در حق او گفت «إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً» و چون باعث حمد اوصاف جميله و صفات كماليه است از اينجهت او سبحانه بعد از ذكر حمد بيان صفات كمال خود ميفرمايد باين وجه كه «رَبِّ الْعالَمِينَ» يعني حقيقت حمد مر خدايراست كه آفريننده و پرورنده همه عالميان است از فرشتگان و پريان و آدميان و ساير حيوانات و بصلاح آرنده همه ايشان از وهب بن منبه روايتست كه حق تعالي را هيجده هزار عالمست كه دنيا يكي از آن است و آنها مسكن روحانيانست و عدد ايشان غير از خدا كسي نميداند و او سبحانه آفريدگار و پروردگار همه است از ابن كعب روايت است كه مراد بهيجده هزار عالم هيجده هزار فرشته اند چهار هزار و پانصد در مشرق و چهار هزار و پانصد بطرف مغرب و چهار هزار و پانصد بطرف شمال و چهار هزار و پانصد بطرف جنوب و با هر يكي از آن چندان فرشته باشد كه عدد ايشان بغير از خداي تعالي نداند و در خبر آمده كه هر كه هفت بار بگويد يا رب و بروايتي ديگر پنج بار هر دعائي كه بعد از آن كند مستجاب شود و نيز از پيغمبر خداي صلي اللّه عليه و آله روايتست كه چون بنده مؤمن گويد يا رب حق تعالي گويد لبيك و چون بار دوم و سوم بگويد از جانب حضرت عزة ندا آيد كه اي بنده من هر چه ميخواهي از من بخواه تا بتو بدهم و در ثواب گفتن يا ربنا و سيدنا كه در دعاي يا من اظهر الجميل واقعشده پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله از جبرئيل عليه السّلام خبر داده كه چون بنده مؤمن اين كلمه را بگويد حق تعالي بملائكه گويد كه اي فرشتگان من گواه باشيد كه من آمرزيدم اين بنده را و او را اجر عظيم كرامت فرمودم بعدد هر كه آفريده ام در بهشت و دوزخ و هفت آسمان و زمين و بعدد برآمدن و فرو رفتن آفتاب و ماه و جميع ستارگان و قطره هاي باران و انواع خلقان و كوهها و سنگ ريزها و بعدد هر چه آفريده ام در عرش و كرسي و غير آن و بواسطه شرافت و عظمت اين نام است كه آنرا در جنب اسم بزرگوار خود ياد كرده.
و بعد از آن صفات ديگر فرموده كه «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» يعني خدائي كه بخشنده نعمت است بر خلقان و آمرزنده عاصيان در آن جهان، تكرار اين دو صفت جهت مبالغه است و گويند ذكر اين دو نام در بسم اللّه باول آفرينش است كه بيماده و مدت ممكناترا آفريده و بجهت اين سزاوار پرستش گشته و ذكر آن در اينجا نظر بباقي گذاشتن وجود ايشانست تا باجلي مسمي و اعاده ايشان در آخرت براي جزا و سزا دادن بهر يك از اهل ايمان و مؤيد اينست كه عقب اين دو صفت فرمود كه «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يعني خداوندي كه خداوند و پادشاه روز جزا دادنست و آنروز قيامت است كه جميع بندگانرا در آنروز بجزا و كردار خودشان رساند باينوجه كه متقيان را ثواب دهد و عاصيان را عقاب نمايد و پادشاهي او اگرچه عام است نسبت بدنيا و آخرت اما تخصيص آن بآخرت يا بجهة تعظيم آنروز است و يا بجهة آنكه در آنروز هيچكس نخواهد بود كه دعوي پادشاهي كند مگر او سبحانه بخلاف دنيا.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مرويست كه دين بمعني حسابست يعني حاكم روز حساب است كه ميان بندگان بحق حكم كند و از حساب در نگذرد و بدانكه اين آيه دلالة ميكند بر اثبات روز معاد و اميدوار گردانيدن بندگان را بثواب و ترسانيدن ايشانرا از عقاب پس هرگاه بندگان در اين آية تأمل كنند رجا و خوف را منظور نظر خود ميدارند و روي دل را بجانب او سبحانه ميآورند و مايل پرستش او ميشوند و از اينجهت او سبحانه چون بندگان خود را بواسطه تأمل در اين آيه باين مرتبه رسانيده در عقب آن ايشانرا تعليم كيفيت پرستش فرمود و گفت اي بندگان من توجه بجانب من كنيد و بمن خطاب كرده بگوئيد كه اي آنكسي كه خداوند صفتهاي مذكوره «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» ترا ميپرستم و بس و غير تو را در پرستش شريك نميسازم زيرا كه غير از تو هيچكس ديگر سزاوار پرستش نيست.
«وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» و همين از تو ياري ميخواهم در دوام پرستش تو و جميع مقاصد و حوائج خود نه از غير تو و در گفتن اين كلمات بزرگوار ثواب بسيار است.
ابو طلحه رواية كند كه من با رسول خداي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بودم در بعضي از حربها چون كار حرب سخت شد رسول اللّه سر برداشت و گفت «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ.»
سرها ديدم كه مي افتاد و كسيرا نميديديم و در رواية آمده كه هرگاه كه كار بنده مؤمن تنگ شود او در اين كلمات شريفه مداومت نمايد آنكار بر او سهل و آسان گردد و چون تخصيص پرستش و ياري خواستن باو سبحانه موجب روا شدن حاجتها و بر آمدن مرادها و بزرگترين خواستن هدايت است از او سبحانه كه موجب رستگاري دنيا و عقباست از اينجهت آنرا مقدمه طلب هداية بندگان ساخته.
در عقب آن ميفرمايد كه اي بندگان بگوئيد از روي نياز كه اي آنكسي كه عبادت مخصوص است بتو و ياري خواستن روانيست غير از تو «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» بنما بما راه راست را كه واسطه رسيدنست ببهشت جاودان و روضه رضوان يعني توفيق ماده در طاعات و عبادات تا بوسيله آن بسعادت اخروي رسيم.
و گويند كه چون اصل هدايت حاصلست مر اهل ايمان را پس مقصود از طلب هدايت اثباتست بر ايمان و يا توفيق طاعت و يا حصول مثوبات بر آن و از حضرت امير المؤمنين علي عليه السّلام روايت است كه معني اين آيه آنست كه ما را براه راستي كه نموده ثابت قدم دار تا دايم مطيع تو باشيم در اوامر و نواهي و يك لحظه بر پرستش غير تو نپردازيم.
غره محدث حنبلي از ابو بريده اسلمي كه از اصحاب حضرت نبويست صلّي اللّه عليه و آله نقل كرده كه صراط مستقيم طريقه محمد و آل محمد است كه مبتني بر اصول دين است كه توحيد و عدل و نبوة و امامت و معاد است و شكي نيست كه طريق اهل البيت صراط مستقيم است كه سلوك كردن در آن موجب نجات و رستگاري است و اختيار غير آن سبب خسران و زيانكاري همچنانكه در اخبار صحيح بطريق اهل البيت عليهم السلام.
از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله وارد است كه آنحضرت فرموده كه اهل بيت من مثل كشتي نوح است هر كه در كشتي نوح نشست از غرق نجاة يافت و هر كه نه نشست غرق شد و بعذاب آخرة گرفتار گشت خلاصه معني آنست كه ما را ثابت قدم دار براه ايمان و بطاعت «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ؛ راه كسانيكه انعام كردي بر ايشان راه راست نعمة و هدايت و طريق طاعت خود را». مراد پيغمبرانند و صديقان و شهدا و صلحا.
ابن عباس گفته كه مراد جماعتي اند كه تابع موسي و عيسي عليه السّلام بودند و مطيع امر و نهي ايشان يعني بما بنما راه كساني كه تبديل نعمت نكردند و از جاده شريعت پيغمبر خود بر نگرديدند و آن طريق اهل بيت مصطفي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است.
«غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» نه طريق كسانيكه غضب و خشم واقع شد بر ايشان و اين جماعت جهودانند كه بسبب عناد و طغيان و قتل پيغمبران و تحريف تورية حق تعالي بر ايشان خشم گرفته و در حق ايشان فرموده كه: «و غضب اللّه عليهم و لعنهم وَ لَا الضَّالِّينَ.»
و نه راه جماعتيكه گمراهند از طريق، مراد ترسايانند كه عيسي عليه السّلام را پسر خدا گفتند و بسيد انبيا نگرويدند ميل بضلالت و گمراهي كرده اند كقوله تعالي و ضلوا عن سواء السبيل.
روايتست كه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله در وادي القري با جهودان و ترسايان كارزار ميكرد يكي از اصحاب اشاره به يهودان كرد و گفت يا رسول اللّه چه كسانند اينها كه با تو حرب ميكنند فرمود «هم المغضوب عليهم». بعد از آن اشاره بترسايان كرد و گفت ايشان چه طايفه اند فرمود «هم الضالون» (1)

پاورقي

1- خلاصة المنهج، ملا فتح اله كاشاني، تحقيق: آيت الله ابوالحسن شعراني، ج 1، ص 16-2، انتشارات اسلاميه، تهران، 1373 ق.

بازگشت