تفسير أحسن الحديث


سوره الفاتحة (1): آيات 1 تا 7
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «1»
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «2» الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «3» مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ «4» إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ «5»
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ «6» صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ «7»
1- بنام خداي رحمان رحيم.
2- ستايش خدا را كه پروردگار جهانيان است.
3- رحمان و رحيم است. (1)
4- مالك روز جزاست.
5- فقط تو را مي پرستيم و فقط از تو ياري مي جوئيم.
6- ما را به راه راست هدايت كن.
7- راه آنان كه به آنها نعمت داده اي نه راه غضب شدگان و نه راه گمراهان.

كلمه ها
اللَّه: اسمي است كه فقط بر خداي تبارك و تعالي گفته مي شود به نظر بعضي اصل آن «اله» است همزه اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام شده است، در اين صورت معني آن «معبود» است (2)
فيروزآبادي در قاموس گويد اصح آنست كه علم غير مشتق است بايد دانست در لفظ «اللَّه» صفت بخصوص از صفات حق تعالي در نظر نيست ولي التزاما به همه آنها دلالت دارد لذا گفته اند: اللَّه واجب الوجودي است كه جامع همه صفات كمال است از آيه 110 سوره اسراء معلوم مي شود كه آن از اسماء حسني است. (3)
رحمن: صيغه مبالغه است از رحمت كه دلالت بر كثرت و گسترش و احاطه رحمت دارد يعني: خدايي كه رحمتش همه موجودات را فرا گرفته وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ (اعراف/ 159) (رحمت عرضي).
رحيم: صفت مشبهه است و دلالت بر دوام و هميشه بودن رحمت دارد، يعني: خدايي كه رحمتش پيوسته و دائمي است (رحمت طولي).
حمد: ستايش، ثناگويي و ستودن در مقابل بذل و احسان، آن از «مدح» اخص و از «شكر» اعم است (قاموس قرآن- حمد).
رب: پرورش دهنده. «رب الصبي ربا: رباه حتي ادرك» آن در اصل مصدر است كه به معني فاعل (مربي) بكار رفته است. به معناي رئيس، مالك، مصلح و مانند آن نيز بكار مي رود.
عالمين: آن جمع عالم (بفتح لام) است. به معني همه مخلوقات، به معني مردمان نيز آيد مانند:« وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَي الْعالَمِينَ» (بقره/ 47).
مالك: اين كلمه بمعني صاحب مال و سرپرست هر دو آمده است، در آيه معناي دوم بهتر است.
صراط: راه آن با «سين» و «صاد» هر دو خوانده شده و هر دو به يك معني است، آن در اصل با «سين» است ولي گويند: با صاد افصح است كه صاد با طاء قريب المخرج است.

شرح ها
در اين آيات، ابتدا، خداوند بطور غائب با صفات رب العالمين، رحمن، رحيم و مالك يوم الدين ياد شده است. گويي نماز خوان با ذكر اين صفات به تدريج به خداوند نزديك مي شود و در مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ با خدا روبرو شده و طور خطاب مي گويد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ... و ادامه مي دهد كه ما را از هدايت يافتگان و الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بگردان و از گمراهان و غضب شدگان بدور كن، بالاتر از همه، مرد مؤمن با ذكر بسم اللَّه ... به درياي رحمت بيكران حق كه همه جا را پر كرده و هميشگي است اتصال پيدا مي كند.
1- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» به اتفاق شيعه بسم اللَّه ... يك آيه مستقل و جزء فاتحة الكتاب و سوره هاي ديگر است، به جزء سوره توبه و در سوره (نمل/ 30) در صدر نامه حضرت سليمان واقع است كه به ملكه سبأ نوشت، ترك آن در نماز مبطل است خواه واجب باشد و خواه مستحبّ. «بسم اللَّه» متعلق است به فعل مقدر مانند (ابدء- ابتدء) يعني، شروع مي كنم با نام خدا (يا شروع كن با نام خدا) از امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه نقل شده: اللَّه بزرگترين اسم از اسماء خداست سزاوار نيست غير خدا با آن خوانده شود.
«اللَّه اعظم اسم من اسماء اللَّه عز و جل لا ينبغي ان يتسمي به غيره» (صافي).
«رحمن» حاكي از احاطه رحمت و شمول آن بر همه موجودات است، «رحيم» دلالت بر دوام و هميشگي رحمت دارد، يعني بنام اللَّه كه رحمتش همه را فرا گرفته و هميشگي است (4)
علي هذا رحمن و رحيم هر يك معناي مستقلي دارند و تأكيد يكديگر نيستند.
به عبارت روشنتر: رحمت خدا داراي دو بعد و دو جنبه است يكي وسعت و احاطه آن كه همه ما سوي اللَّه را فرا گرفته است چنان كه فرموده وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ (اعراف/ 159) و از فرشتگان نقل كرده كه گفته اند رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً (غافر/ 7) دوم جنبه دوام و هميشه بودن آن اولي رحمت عرضي دومي رحمت طولي است.
كلمه «رحمن» به علت صيغه مبالغه بودن، دلالت بر گسترش و احاطه رحمت دارد و «رحيم» به مناسبت صفت مشبهه بودن مفيد دوام و هميشگي است قطع نظر از مدلول لفظ رحيم، جمله هاي اسميه در آيات وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره/ 160) «إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ »(بقره/ 128) «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (يوسف/ 98) و مانند آنها، به خوبي روشن مي كنند كه رحمت از خدا غير قابل انفكاك است. علي هذا بهترين ترجمه بسم اللَّه ... اين است: بنام اللَّه كه رحمتش همگاني و هميشگي است، ترجمه اي كه نگارنده عين رحمن و رحيم را آورده ام براي آن است كه خود لفظ «رحمن، رحيم» در بيان اين حقيقت از هر لفظي زيباتر است.
در بعضي از روايات آمده است كه: رحيم مخصوص به مؤمنان است باين تعبير: خدا رحمن است نسبت به مؤمن و كافر، رحيم است فقط به مؤمنان ولي بايد در اين روايات از لحاظ تأويل يا رد آنها دقت نمود (5)
زيرا اگر چه در قرآن آمده و«َ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً» (احزاب/ 43) اما در عين حال بطور عموم آمده است «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» (بقره/ 142) «وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً »(احزاب/ 24).
2- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مراد از «عالمين» در اينجا همه مخلوقات است، خدا آفريننده و تربيت كننده همه مخلوقات است، گاهي منظور از «عالمين» مردمان است مانند إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (ص/ 87)، گويند: الف و لام الحمد براي استغراق است يعني همه حمدها و ستايشها خاص خداست، بعلت آنكه همه چيز از افاضه او است و مالك واقعي او است، براي هر كسي ستايش شود بعد از دقت خواهيم ديد كه عمل او به خدا منتهي مي شود و جزئي از ربوبيت او است.
لفظ «رب العالمين» تعليل «الحمد للَّه» است زيرا مربي عقلا سزاوار تشكر.
و ستايش است، معلوم است كه مراد از «الحمد للَّه» انشاء حمد است يعني خدا را حمد مي كنم.
3- الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وصف دوم و سوم «للَّه» است و تعليل دوم براي «الحمد للَّه» آري خدايي كه رحمتش هر چيز را فرا گرفته و دائمي است بايد مورد ستايش باشد شمول و عموميت اين دو لفظ مساوي با عموم رب العالمين است.
4- مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ وصف چهارم براي «للَّه» است يعني رب العالمين بودنش منحصر به دنيا نيست بلكه او فرمانرواي آخرت نيز هست «مالك» اسم فاعل است، به معني صاحب مال و سرپرست هر دو به كار مي رود، در آيه «أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ» (يس/ 71) يعني صاحب مال است و در آيه «وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ» (زخرف/ 77) يعني سرپرست و فرمانروا است. يعني ندا مي كنند: اي حكمران آتش خدايت ما را بميراند گويد شما ماندگار هستيد اگر بالفرض نام او «مالك» باشد ظاهرا به علت حكمرانيش باهل آتش است.
«عاصم بن ابي النجود» و ديگران آن را «مالك» و عده اي «ملك» (بفتح ميم و كسر لام) قرائت كرده اند، ظاهرا آن به معناي مدير و حكمران است زيرا با «يوم» حكمران بودن مناسب است.
5- إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ گويي نمازگزار با ذكر اوصاف قبلي، قدم بقدم به خدا نزديك مي شود تا در اينجا با خدا روبرو مي شود و با لفظ خطاب مي گويد «اياك نعبد ...» جلو آمدن «ايّاك» در هر دو مورد براي افاده حصر و اختصاص است يعني: فقط تو را مي پرستيم و فقط از تو مدد مي طلبيم. گويي اوصاف قبلي براي تمهيد اين سخن است، آري مبدئي كه رب العالمين، رحمان رحيم، مالك يوم الدين است و قادر به جلب منفعت و دفع ضرر است و انسان را از پرستش طاغوتها بي نياز مي كند، بايد مورد پرستش و مددخواهي قرار گيرد. (6)
6- اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ هدايت به معني راهنمايي است، صراط مستقيم و راه راست چنان كه از آيه بعدي روشن خواهد شد، راه انبياء و تعليم يافتگان راستين آنهاست علي هذا آن، راه مستقيم به خصوص است، در اين آيه از خدا مي خواهيم: ما را براهي هدايت كند كه هنوز به آن نرسيده ايم، بنا بر اين، تحصيل حاصل نيست. به آيه بعدي توجه شود.
7- «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ بحكم وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ »(يس/ 60) صراط مستقيم همان زندگي با توحيد است يعني مرا بندگي كنيد كه راه راست همين است، ولي منظور از آن در اينجا صراط بخصوصي است يعني صراط پيامبران و صديقين و شهداء يعني بالاترين درجه هدايت.
توضيح اينكه: مراد از صراط مستقيم در آيه صراط و راه كساني است كه مورد نعمت خدا واقع شده اند و آنها به حكم: «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ ...» (نساء/ 69) . (7)
عبارتند از پيغمبران و صديقين و شهداء اعمال، بنا بر اين، منظور از اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ هدايت ابتدايي نيست تا تحصيل حاصل شود، بلكه درجه اعلاي آن است كه هنوز بآن نرسيده ايم.
اگر گويند: انبياء و صديقين و امامان در موقع گفتن اين كلمه چه مي خواهند آنها كه باين مرتبه رسيده اند؟
گوئيم: درجات صراط مستقيم نسبت به همه متفاوت است، آنها هم مرتبه بالاتر از آنچه دارند مي خواهند.
و اگر بگوئيم: صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ با صراط مستقيم در آيه سابق فرقي ندارد، بلكه فقط بيان آنست، در اين صورت مراد از: اهْدِنَا الصِّراطَ ادامه هدايت است يعني ما را لحظه به لحظه هدايت كن كه عبارت اخراي مستدام بودن است، از امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه نقل شده كه معناي آن «ثبتنا» است يعني ما را در راه هدايت ثابت فرما. (8)
ناگفته نماند: افاضه هدايت و سائر افاضه ها از خداست به بندگان، نظير كارخانه برق و لامپ است تا كارخانه برق مي دهد لامپ روشن است هر وقت كارخانه برق ندهد لامپ خاموش است، علي هذا افاضه هر آن قطع شود بنده در ضلالت خواهد بود لذا بايد پيوسته گفته شود اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ.
اما غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ پر روشن است كه آيه شريفه مردم را به سه گروه تقسيم مي كند: نعمت داده شدگان، غضب شدگان و گمراهان، گروه اول همانها هستند كه راه حق و راه توحيد را يافته و در آن زندگي كرده و مي كنند، اين گروه توضيح داده شد.
گروه دوم يعني غضب شدگان. عبارتند از پيشوايان ستمگر اعم از كفار و مشركان و منافقان و طاغوتها كه در راه باطلند و در غضب خدا هستند و ديگران را اضلال مي كنند.
گروه سوم يعني گمراهان عبارتند از كساني كه كوركورانه از پيشوايان ستمگر و طاغوتها پيروي مي كنند آنها هم در آتش خداوند خواهند بود و در روز قيامت در ميان آتش خواهند گفت:
«رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا »(احزاب/ 67) يعني خدايا ما از بزرگانمان پيروي كرديم، آنها ما را گمراه نمودند.
در قرآن مجيد در موارد مكرر گفتگوي مستكبران و پيروان آنها در ميان آتش نقل شده كه هر يك ديگري را محكوم كرده و يك ديگر را لعنت خواهند كرد مطيعان گمراه و نادم، به پيشوايان خود خواهند گفت: شما ما را اضلال نموديد، با در نظر گرفتن اين آيات شكي نمي ماند در اينكه مراد از الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ پيشوايان ظالم و از «الضالين» پيروان آنهاست چنان كه فرموده «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ» (قصص/ 41).
در سوره ابراهيم آيه 20 چنين آمده است« وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ ...»
در سوره سبأ از آيه سي يك تا سي و سه گفتگوي مفصلي ميان مستكبرين و مستضعفين نقل شده كه روز قيامت خواهند گفت: شما ما را بي چاره كرديد و به كفر و شرك وا داشتيد.
ايضا در سوره غافر آيه چهل و هفت و چهل هشت و در سوره ص آيه پنجاه و نه و شصت و در سوره اعراف آيه سي هشت و سي نه، اين مطلب آمده است.
در روايات شيعه و اهل سنت نقل شده است، مراد از المغضوب عليهم، يهود و از الضالين نصاري است (9)
بنظر مي آيد كه اين روايت براي بيان مصداق است و گرنه مغضوب عليهم و ضالين اعم از يهود و نصاري مي باشند چنان كه درباره فرعون آمده است «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» (هود/ 98) و حال آنكه فرعون و قوم او نه از يهودند و نه از نصاري.

نكته ها
بسم اللَّه ... آيه مستقلي است
در گذشته گفته شد: باتفاق شيعه، بسم اللَّه الرحمن الرحيم يك آيه مستقل است و جزء سوره حمد و سوره هاي ديگر قرآن مي باشد در اين زمينه روايات زيادي از ائمه معصومين عليهم السّلام نقل شده است.
1- از علي عليه السّلام پرسيدند آيا بسم اللَّه ... از سوره فاتحة الكتاب است؟ فرمود آري، رسول خدا آن را مي خواند و يك آيه مي شمرد و مي فرمود: فاتحة الكتاب همان سبع مثاني است. (10)
2- معاوية بن عمار گويد: بامام صادق عليه السّلام گفتم: وقت خواندن نماز، بسم اللَّه ... را در فاتحة الكتاب بخوانم؟ فرمود: آري. گفتم: پس از خواندن فاتحة الكتاب بسم اللَّه ... را با سوره بخوانم؟ فرمود: آري. (11)
3- عياشي از امام صادق عليه السّلام نقل مي كند كه فرمود: چرا چنان كردند، خدا مرگشان دهد بزرگترين آيه كتاب خدا را گمان كردند كه اظهار آن بدعت است. (12)
4- در روايات اهل سنت نيز چنين است: سيوطي در «الدر المنثور» از رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله نقل كرده است كه فرمود: وقت خواندن حمد، بسم اللَّه ...
را بخوانيد، حمد اساس قرآن، و اساس كتاب و سبع مثالي است، روايات ديگري نيز از اين قبيل است.
با وجود اين اهل سنت در خصوص بسم اللَّه ... سه گروه شده اند، گروه اول مانند شيعه معتقد شده اند كه آن آيه مستقلي است، عده آنان بسيار است، ابن كثير آن را در تفسير خود از علي عليه السّلام ابن عباس، ابن عمر، ابن زبير، ابو هريره و امثال آنها، نقل كرده است.
گروه دوم معتقد شده اند كه آن در سوره حمد آيه مستقل است و در سوره هاي ديگر نه.
گروه سوم گفته اند: آن آيه مستقلي است ولي جزء هيچ يك از سوره ها نيست، فقط براي تبرك و نشان دادن اوائل سوره ها نازل گشته است (مجمع البيان).

رواياتي در خصوص سوره فاتحة الكتاب
1- عياشي از حضرت رضا صلوات اللَّه عليه نقل مي كند بسم اللَّه ... باسم اعظم الهي از سياهي چشم به سفيديش نزديكتر است
«انها اقرب الي اسم اللَّه الاعظم من ناظر العين الي بياضها».
2- صفوان جمال از امام صادق عليه السّلام نقل مي كند خدا هيچ كتابي نازل نكرده مگر آنكه اول آن بسم اللَّه الرحمن الرحيم بوده
«قال ابو عبد اللَّه عليه السّلام ما انزل اللَّه من السماء كتابا الا و فاتحته بسم اللَّه الرحمن الرحيم و انما كان يعرف انقضاء السورة بنزول بسم اللَّه الرحمن الرحيم ابتداء للاخري».
3- رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله به جابر بن عبد اللَّه فرمود: اي جابر بهترين سوره را كه خدا در كتابش نازل فرموده است تعليمت نكنم؟ گفت: آري پدر و مادرم فداي تو باد آن حضرت «الحمد للَّه ام الكتاب» را بر او تعليم فرمود
«يا جابر الا اعلمك افضل سورة انزلها اللَّه في كتابه»؟
اين قسمتي از يك حديث است و در قرآن فرمود:
«هي شفاء من كل داء الا السأم يعني الموت».
4- حضرت صادق از رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله نقل كرده كه فرمود: خدا با فاتحة الكتاب بر من منت نهاد
«قال رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله ان اللَّه منّ علي بفاتحة الكتاب»
اين روايات، همه از تفسير عياشي نقل شده است.

موقعيت اين سوره در زندگي انسان
اين سوره در زندگي انسان اثر تام و تمام دارد، در اين سوره، سخن از رحمت واسعه و ابدي خدا و از معاد و پرستش خدا و مدد خواستن از او و در رديف پاكان عالم قرار گرفتن است. جامعه انسان بدون حكومت رحمت و عاطفه قابل بقا نيست. انسانها بايد برنامه كارشان بر پايه رحمت و تعاون و همكاري باشد نه تضاد و پايمال كردن همديگر. جهان روزي به سعادت مي رسد كه زندگي بر پايه توحيد و معاد استوار باشد، تا اين دو اصل در زندگي بشر حكومت نكند، زندگي ايده آل ممكن نخواهد بود.
علم و صنعت بدون توحيد، مانند سلاح در دست ديوانه است كه نتيجه اش تار و مار كردن «هيروشيما» و كشتن هفتاد و هشت هزار و صد و پنجاه انسان در يك ساعت، كشتن يك ميليون الجزائري بجرم خواستن حق خود، اشغال فلسطين بدست صهيونيسم غاصب، بيرون راندن مردم يك كشور از ديارشان، زنجير كشيدن ملل ضعيف بدست ابرقدرتها و ميليونها نظائر آنست، آري «چو دزدي با چراغ آيد گزيده تر برد كالا».
انسان بي توحيد، جز چنگيزها، يزيدها، كارترها، رضاخانها، نصيري ها، محمد رضا خانها و ... نمي تواند باشد، بايد پرستش و اطاعت خاص خدا باشد، بايد طاغوتها از بين بروند، بايد همه بآن مشيت و خدايي كه جهان را آفريده است و اداره مي كند روي آورد« وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ.»
اهل اسلام روزي اقلا ده بار اين سرود توحيد، سرود محكوميت خدايان دروغين، سرود رحمت عالمگير و سرود پرستش رب العالمين را در نمازها مي خوانند و استغاثه مي كنند كه خدايا ما را از پاكان و از زمره الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ گردان تا در اين زندگي پرتلاطم و شرك آميز به ساحل توحيد راه يابد «اللهم يا ربنا اهدنا الصراط المستقيم».
سوره بقره در مدينه نازل شده و دويست و هشتاد شش آيه است

نظري به سوره مباركه
1- بنا بر آنكه در مقدمه تفسير گفته شد، اين سوره اولين سوره است كه در مدينه بعد از هجرت نازل شده است، در مجمع البيان فرموده: همه اش مدني است بجز آيه 281 وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَي اللَّهِ ... كه در حجة الوداع در «مني» نازل گشته است، تعداد آيات آن در قرائت كوفي دويست و هشتاد و شش مي باشد و آن مورد قبول است زيرا كه بامير المؤمنين عليه السّلام مي رسد، بعبارت اخري، قرائت كوفي به عاصم بن ابي النجود مي رسد كه بر ابو عبد الرحمن سلمي خوانده و او هم نزد آن حضرت خوانده است (13)
ولي آيات آن در تعداد قرائت بصري 287 و در قرائت حجازي 285 و در شامي 284 است، اين سوره داراي شش هزار و صد و بيست و يك كلمه و بيست و پنج هزار و پانصد حرف مي باشد.
2- گفته اند كه اين سوره به يك بار نازل نگشته است بلكه هر بار قسمتي از آن به مقتضاي ضرورت نازل شده است، مثلا آيات تغيير قبله بايد در سال دوم هجرت نازل شده باشد زيرا تغيير قبله در پنجمين ماه سال دوم هجرت بوده است، بهر حال، وضع آن روز اسلام، لزوم نزول اين سوره را در وقتهاي مناسب ايجاب مي كرد.
3- تسميه اين سوره به «بقره» ظاهرا بعلت گاوكشي بني اسرائيل است كه جريان آن در آيات شصت و هفت تا هفتاد و سه بيان شده است ولي چرا سوره اي باين بزرگي و دريايي از حقائق با نام يك قضيه نامگذاري شده است، در تفسير آيات آن قصه، بيان خواهد شد.
4- بنا بر روايات شيعه و اهل سنت، اين سوره در زمان رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله حتي بزبان آن حضرت «بقره» ناميده شده است، طبرسي از سهل بن سعد نقل كرده كه رسول خدا فرمود: براي هر چيز سنام و سرآمد و قله اي هست، قله قرآن سوره بقره است:
«ان لكل شي ء سناما و سنام القرآن سورة البقرة ...»
و در روايتي آمده كه رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله جواني را فرمانده گروهي از لشكريان خود نمود، گفتند يا رسول اللَّه سن او از همه ما كمتر است، فرمود: او سوره بقره را مي داند. (14)
در تفسير كشاف نقل شده كه آن حضرت فرمود: آيات آخر سوره بقره از خزانه تحت عرش به من داده شده، آنها پيش از من به هيچ پيامبري داده نشده است نظير اين روايات در تفسير برهان و عياشي و سائر تفاسير نيز نقل شده است.
5- اين سوره بزرگترين سوره قرآن مجيد است و دريايي از حقائق و معارف اسلامي در آن بيان گرديده است كه به ترتيب زير خلاصه مي شود:
1- تقسيم مردمان به سه گروه مؤمن، كافر و منافق، بيان ابتداي خلقت انسان و سجود ملائكه و امتناع شيطان، بررسي پرونده يهود در حدود صد آيه كه بزرگترين ضد انقلاب اسلامي در آن روز بودند.
2- بناي كعبه به دست ابراهيم و اسماعيل و مقداري از حالات ابراهيم و جواب به يهود و نصاري كه آن حضرت را يهودي يا نصراني مي دانستند و دعاي آن بزرگوار درباره رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله.
3- تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه و مقداري از آيات توحيد و نفوذ اراده خدا در اداره جهان و محكوم نمودن بت پرستان.
4- مقداري از محرمات اسلامي و شمّه اي از فرمانهاي سعادت بخش آن، و واجب شدن روزه و مقداري از احكام آن و اشاره بحكم قصاص و وصيت ميت.
5- دستور جهاد با كفار و حدود آن، وجوب حج و مسائل حج و عمره و نيز بيان شراب و قمار و گناه بودن آنها.
6- مسائل مفصل نكاح و طلاق و عده و احكام زنان شوهر مرده.
7- جريان بني اسرائيل كه از پيامبرشان فرمانده خواستند تا در ركاب او با دشمنان بجنگند، جريان طالوت و جالوت و داود و غلبه بني اسرائيل بر دشمنان.
8- آية الكرسي، موقعيت خدا در جهان، زنده شدن پرندگان مرده به دعاي ابراهيم و زنده شدن آن پيامبر رهگذر بعد از صد سال و نشانه اي از معاد و قيامت موعود به طريق اعجاز.
9- آيات انفاق و بيان مختصري در انفاق ريايي و نيز انفاقي كه براي طلب مرضاة خداست.
10- آيات ربا و قرض و سند قرض و شاهد گرفتن براي آن.
11- درخواستهاي مؤمنان در آيه اخير و مطالب تحسين انگيز آن.
بحق بايد گفت كه اين سوره دريايي از حقائق و نشان دهنده اسلام جاويدان مي باشد لازم است كه در مطالب آن دقت كرد و با آنها آشنا شد با توجه به مطالب ياد شده مي دانيم كه چرا رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله اين سوره را قله قرآن ناميده اند. (15)

پاورقي

1- ترجمه رحمن و رحيم به بخشنده مهربان بنا بآنچه گفته خواهد شد درست نيست علت اختيار ترجمه متن خواهد آمد.
2- جوامع الجامع طبرسي.
3- ناگفته نماند: ترجمه اللَّه به «خدا» ترجمه صحيحي نيست كه خدا بمعني «خودآ» است يعني آنكه آمدن و وجودش از خودش است و اين جزئي از ترجمه اللَّه است.
4- طبرسي، زمخشري، بيضاوي و ديگران رحمن و رحيم هر دو را صيغه مبالغه گفته اند ولي نگارنده قول المنار را قوي مي دانم كه گويد: رحيم صفت مشبهه است، علي هذا آن دلالت بر دوام دارد نه اينكه تكرار رحمن باشد.
5- در البيان علامه خويي ج 1/ 458 آمده است: اين روايات بايد تأويل يا رد شوند.
6- اينكه در جاي «اياك اعبد» جمله «اياك نعبد» با صيغه متكلم مع الغير آمده است ظاهرا براي نفي هر گونه تشخص و استقلال در مقابل حق است.
7- ايضا أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ مريم/ 58.
8- جوامع الجامع «روي عن امير المؤمنين (ع) ان معناه ثبتنا».
9- تفسير عياشي: عن معاوية بن وهب قال سئلت ابا عبد اللَّه (ع) عن قول اللَّه، غير المغضوب عليهم و لا الضالين؟ قال هم اليهود و النصاري».
10و11- وسائل الشيعة ج 4/ 746 و 747.
12- تفسير عياشي، سوره حمد.
13- سفينة البحار (عصم) و نيز مرحوم سيد صدر در «تأسيس الشيعة» فرموده:
«عاصم ابن ابي النجود قرء علي ابي عبد الرحمن السلمي صاحب امير المؤمنين (ع) و هو قرء علي امير المؤمنين (ع)».
14- مجمع البيان اول سوره بقره (فضلها) تفسير كشاف آخر سوره بقره.
15- تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، ج1، ص 30-44، بنياد بعثت، چاپ: سوم، تهران، 1377 ش.

بازگشت