روايت منقول از اميرالمؤمنين عليه السلام


شيخ سعيد ابوجعفر محمد بن بابويه - رضوان الله عليه - به سند خويش روايت كرده كه حضرت موسي بن جعفر به نقل از پدر بزرگوارش حضرت جعفر بن محمد از پدر بزرگوارش حضرت محمد بن علي از پدر بزرگوارش حضرت علي بن حسين از پدر بزرگوارش حضرت حسين بن علي عليهم السلام فرمود:
«[روزي] در مسجد نشسته بوديم، كه مؤذن [به بالاي مناره] رفت و گفت:
«ألله أكبر، ألله أكبر»
اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام گريست و ما نيز به خاطر گريه ي آن بزرگوار گريستيم، هنگامي كه مؤذن اذان را به پايان برد. فرمود: آيا مي دانيد كه مؤذن چه مي گويد؟ عرض كرديم: خدا و رسول و وصي او آگاهترند. فرمود: اگر مي دانستيد كه چه مي گويد، مسلماً كم مي خنديد و بسيار مي گريستيد.
«ألله أكبر» معاني فراواني دارد معناي اول اينكه: مقصود از آن بزرگتر بودن خداوند از جهت قديم و ازلي [و ابدي] بودن و علم و قدرت و بردباري و بزرگواري و بخشش و عطا و كبريا و بزرگ منشي و عظمت خداوند است، يعني وقتي مؤذن مي گويد «ألله أكبر»، در واقع مي گويد: خداوندي كه آفرينش از آن اوست، و امر به دست اوست، و مخلوقات به خواست او پديد آمده اند، و همه چيز مخلوقات از اوست، و خلايق به سوي او رجوع مي كنند، اوست كه اول پيش از هر چيز و ازلي است، و آخر بعد از هر چيز و جاوداني، و آشكار فوق هر چيز است كه نمي توان او را درك نمود، و باطن در هر چيز كه بي حد و مرز است؛ پس اوست پاينده و باقي، و هر چيز غير او فاني و نابود است.
معناي دوم «ألله أكبر» اين است كه خداوندي داناي كاردان و خبير، به هر چه كه پديد آمده و پديد مي آيد، پيش از به وجود آمدن آن آگاهي دارد.
معناي سوم «ألله أكبر» اينكه: خداوند بر هر چيز قادر است، و بر هر چيز بخواهد تواناست، و به قدرت خويش نيرومند، و بر مخلوقات مقتدر است، و ذاتاً قوي است، و قدرتش بر تمام اشيا قائم و استوار است، و هرگاه چيزي را به حتم اراده نمايد، تنها به آن مي گويد: موجود شو، و آن چيز بي درنگ پديد مي آيد.
معناي چهارم «ألله اكبر» براساس معناي حلم و كرم خداوند است، يعني: خداوند آنچنان حليم و بردبار است كه گويي از گناه بنده آگاهي ندارد، و آنچنان عفو و گذشت مي كند كه گويي نمي بيند، و آنچنان گناهان بندگانش را مي پوشاند كه گويي گناه انجام نداده اند، و از روي كرم و گذشت و بردباري، در عقوبت شتاب نمي كند.
و وجه ديگر در معناي «ألله أكبر» اين است كه خداوند بخشنده و بسيار عطا كننده، و افعالش بزرگوارانه و باكرامت است. رويكرد ديگر در معناي «ألله أكبر» اينكه درباره ي نفي كيفيت و چگونگي داشتن خداوند است، گويي گوينده ي آن مي گويد: خداوند بزرگتر و منزه از آن است كه توصيف كنندگان اندازه ي اوصافي را كه او بدان متصف است درك كنند، و كساني كه او را مي ستايند تنها به اندازه ي درك خويش مي ستايند، نه به اندازه ي عظمت و جلالي كه او دارد. منزه و بسيار بلندمرتبه است خداوند از اينكه ستايش كنندگان بتوانند او را آنچنان كه هست توصيف كنند. وجه ديگر در معناي «ألله أكبر» اينكه گويي گوينده ي آن مي گويد: خداوند بلندمرتبه تر و بزرگوارتر، و از بندگانش بي نياز است، و هيچ نيازي به اعمال مخلوقاتش ندارد. معناي «أشهد أن لا اله الا الله» اعلام شهادت و گواهي دادن است، و شهادت جز با شناخت قلبي ميسر نيست، گويي مؤذن مي گويد: آگاهي دارم كه معبودي جز خداوند - عزوجل - نيست، و تمامي معبودها جز خداوند - عزوجل - باطل و نابود هستند، و با زبان به آگاهي دروني ام اقرار مي نمايم به اينكه: مسلماً معبودي جز خداوند نيست، و شهادت مي دهم كه هيچ پناهگاهي براي گريز از خداوند جز به سوي او نيست، و راه نجاتي از شر هيچ بدرسان، و فتنه و آسيب هيچ آسيب رسان نيست، جز به وسيله ي خداوند.
معناي «أشهد أن لا اله الا الله» در بار دوم اين است: شهادت مي دهم كه راهنمايي جز خداوند نيست، و من راهنمايي جز خدا ندارم، و خدا را شاهد مي گيرم بر اينكه گواهي مي دهم كه معبودي جز خدا نيست، و نيز ساكنان آسمانها و زمينها و تمام فرشتگاني كه در آنها هستند و همه ي مردم و كوهها و درختان و جنبندگان و جانوران وحشي و هر تر و خشكي را كه در آنها وجود دارد گواه مي گيرم و شهادت مي دهم كه آفريدگاري جز خداوند نيست و هيچ روزي دهنده و معبود و آسيب رسان و سود دهنده، و قابض و باسط، و عطا كننده و جلوگيرنده، و دفع كننده و راننده، و خيرخواه و كفايت كننده و بهبودي بخش، و به جلو يا به تأخير اندازنده ي امور جز خداوند نيست، و خلق و امر تنها از آن اوست، و همه ي خير و خوبي منحصراً به دست اوست. بلندمرتبه و منزه است خداوندي كه پروردگار عالميان است.
معناي «أشهد أن محمداً رسول الله»، كه مؤذن مي گويد اين است: گواهي مي دهم معبودي جز خداوند نيست، و حضرت محمد صلي الله عليه و آله بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده و منتخب اوست كه خداوند او را همراه با هدايت خود و دين و آيين حق به سوي همه ي مردم فرستاد، تا دين او را بر تمام اديان چيره و غالب گرداند، هر چند مشركان بدشان بيايد. و تمام پيامبران و فرستادگان و ملائكه و همه ي مردماني را كه در آسمانها و زمين هستند گواه مي گيرم كه حضرت محمد صلي الله عليه و آله سرور اولين و آخرين مي باشد.
و مؤذن در بار دوم كه مي گويد: «أشهد أن محمداً رسول الله»، در واقع مي گويد: گواهي مي دهم كه هيچ كس جز به خداوند يگانه ي قهار كه از همه بندگان و خلايق بي نياز است، به كس ديگر نياز ندارد، و مسلماً او حضرت محمد صلي الله عليه و آله را به عنوان بشارت دهنده ي مؤمنان و بيم دهنده ي كافران و گناهكاران، به عنوان دعوت كننده ي همگان به سوي خود، و چراغ روشن براي هدايت مردم، به اذن خود به سوي آنان فرستاد، پس هر كس پيامبري او را انكار نمود و نپذيرفت و به او ايمان نيآورد، خداوند -عزوجل - او را وارد آتش جهنم مي كند، در حالي كه جاودانه و پيوسته در آنجا بوده و هيچگاه از آنجا به جاي ديگر منتقل نخواهد شد [يا: هرگز از آن جدا نخواهد شد]. معناي «حي علي الصلاة» يعني اينكه: بياييد به سوي بهترين اعمالتان و آنچه كه پروردگار، شما را به سوي آن فراخوانده، و بشتابيد به سوي آمرزش پروردگارتان، و خاموش نمودن آتشي كه به واسطه ي گناهانتان افروخته ايد، و آزاد نمودن خود از گرو گناهانتان، تا خداوند بديهايتان را پوشانده، و گناهانتان را آمرزيده، و بديهايتان را به نيكي ها مبدل نمايد، كه او فرمانرواي باكرامت و بزرگوار و صاحب بخشش بزرگ است، و به ما جماعت مسلمانان اجازه داده كه در خدمت و بندگي و در محضرش وارد شويم.
معناي «حي علي الصلاة» در بار دوم يعني اينكه: بپا خيزيد به سوي مناجات با پروردگار و عرضه نمودن خواسته هايتان بر او، و با كلام او به توسل جوييد، و آن را واسطه ي بين خود و او قرار دهيد، و بسيار به ياد او، به قنوت و ركوع و سجود و خشوع و خضوع او بپردازيد، و حوايج خويش را به درگاه او ببريد، كه خود اجازه اينها را به ما داده است.
معناي «حي علي الفلاح» اين است كه در واقع مؤذن مي گويد: رو آوريد به سوي پايداريي كه فنا و نيستي با آن نيست، و رهايي كه هيچگونه نابودي با آن نخواهد بود، و بياييد به سوي حياتي كه مرگي در آن نيست، و به سوي نعمتي كه نابود نمي گردد، و به سوي سلطنتي كه زوال ندارد، و به سوي خوشي و سروري كه اندوهي همراه آن نيست، و به سوي انسي كه هيچ تنهايي در آن نيست، و به سوي نوري كه هيچ تاريكي در آن نيست، و به سوي گشايشي كه تنگي در آن نيست، و به سوي برافروختگي و شادماني اي كه پايان پذير نيست. و به سوي توانگري اي كه هيچ نيازي به ديگران در آن نيست، و به سوي تندرستي اي كه هيچ بيماري در آن نيست، و به سوي سرافرازي اي كه هيچ ذلت و خواري در آن نيست، و به سوي قدرتي كه هيچ ناتواني در آن نيست، و به سوي كرامتي چه كرامت و بزرگواري اي! بشتابيد به سوي شادماني دنيا و آخرت، و نجات آخرت و اين جهان. در بار دوم كه مؤذن مي گويد: «حي علي الفلاح» در واقع مي گويد: از يكديگر پيشي گيريد به سوي آنچه كه شما را بدان دعوت نمودم، و به سوي كرامت بسيار و افزون، و منت عظيم و نعمت بلندپايه و رستگاري بزرگ و نعمت جاوداني در جوار حضرت محمد صلي الله عليه و آله در مقام صدق و راستي، نزد خداوندي كه فرمانرواي مقتدر و تواناست. معناي «ألله أكبر» اين است كه در واقع مؤذن مي گويد: خداوند، بالاتر و بزرگ تر است از اينكه احدي از مخلوقاتش از كرامتي كه او براي بنده اش مهيا نموده، آگاه باشند، آن بنده اي كه او را پذيرا گشته و از او اطاعت نموده و او را شناخته و بندگي نموده و به يادش مشغول گرديده و نسبت به او محبت ورزيده و با او انس، و به او آرام گرفته و بر او اعتماد نموده، و از او بيم و هراس داشته و به او مشتاق گشته و با حكم و قضاي او موافقت نموده و بدان خشنود باشد. در بار دوم «ألله أكبر» در واقع مي گويد: خداوند، بزرگتر و بالاتر و بزرگوارتر از آن است كه احدي اندازه ي كرامت او نسبت به دوستان، و اندازه ي عقوبتش نسبت به دشمنانش، و اندازه ي گذشت و آمرزش و نعمتش را براي كسي كه دعوت او و رسولش را پذيرفته، و اندازه ي عذاب و عقوبت و اهانتش را نسبت به كساني كه او را انكار نموده و نپذيرفته اند، بداند.
معناي «لا اله الا الله» اين است كه در واقع مؤذن مي گويد: به واسطه ي فرستادن رسول، و رسالت و روشنگري و دعوت او، حجت رساي خداوند بر مردم تمام شده است، و او بزرگتر از آن است كه احدي از آنان بر او حجت داشته باشند، پس هر كس دعوت او را بپذيرد فوز و رستگاري و كرامت منحصراً براي اوست، و هر كس او را انكار نمايد، براستي كه خداوند از همه ي عالميان بي نياز است، و هم او سريع ترين حسابرسها مي باشد.
معناي «قد قامت الصلاة» در اقامه اين است: كه وقت زيارت و ديدار و مناجات و برآورده شدن حوايج و نيل به آرزو و رسيدن و وصول به خداوند - عزوجل - و به كرامت و عفو و خشنودي و آمرزشش فرارسيد. (1)

شيخ جليل ابوجعفر بابويه - رضوان الله عليه - مي گويد: راوي به خاطر تقيه «حي علي خير العمل» را ذكر ننموده است. در روايات ديگر، از امام صادق عليه السلام درباره ي معناي آن پرسيدند، حضرت فرمود: «بهترين عمل همان ولايت است.» (2)
و در روايت ديگري فرمود: «بهترين عمل، نيكي كردن به حضرت فاطمه و فرزندان او عليهم السلام مي باشد.» (3)

پاورقي

1- توحيد، ص 238، روايت 1؛ معاني الاخبار، ص 38، روايت 1.
2- توحيد، ص 241، روايت 2؛ معاني الاخبار، ص 41.
3- توحيد: ص 241، روايت 2؛ معاني الاخبار، ص 41.

بازگشت