تلاش هاي فرهنگي ديگر پيشوايان دين در مسجد


پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام باند امويان و پس از آن، عباسيان، زمام رهبري جامعه ي اسلامي رابه دست گرفتند. در نتيجه، هيچ يك از امامان معصوم عليهم السلام نتوانستند در منصب و جايگاهي كه پيامبر صلي الله عليه و آله براي آنان تعيين نموده بود، قرار بگيرند و زمامدار مسلمانان باشند. تنها امام مجتبي عليه السلام در دوراني كوتاه، رسما رهبري مسلمانان را بر عهده داشت. اين فرصت كوتاه نيز بيشتر در مسير سامان دهي به مسايل نظامي و جنگ با معاويه و سرانجام بستن پيمان صلح با او سپري شد.
دست پليد سياست بازان، تنها به كنار گزاردن ائمه عليهم السلام از منصب رهبري جامعه ي اسلامي - كه حق مسلم آنان بود - اكتفا نكرد؛ بلكه مسلمانان را از درياي بيكران دانش آنان نيز بي بهره نمود. در بررسي زندگي امامان معصوم عليهم السلام حتي به موردي بر نمي خوريم كه آنان مسجدي در اختيار داشته و توانسته باشند آزادانه در آن به اقامه ي نماز جماعت و تبليغ معارف اسلامي بپردازند. حاكمان مستبد و ستم پيشه با توجه به آگاهي از حساسيت سنگر مسجد، همواره به گونه اي برنامه ريزي كردند تا دست ائمه عليهم السلام از اين جايگاه مهم كوتاه بماند.
با اين حال، امامام معصوم عليهم السلام هيچگاه از مسجد، كناره گيري نكردند. آنان با حضور در مسجد، علاوه بر انجام اعمال عبادي خويش، در هر فرصتي كه فراهم مي آمد، از اين جايگاه با عظمت در راستاي تبليغ دين و آموزش اسلام به مسلمانان بهره برداري مي كردند.
امام حسن عليه السلام همراه با برادر گرامي اش امام حسين عليه السلام در نماز جماعت مروان بن حكم كه از سوي معاويه فرماندار مدينه بود، شركت مي جستند. (1)
امام عليه السلام گاه در همين رفت و آمدها به ارشاد گمراهان و نادانان مي پرداخت. هنگامي كه گروهي از امويان در مسجد سرگرم اظهار سرور و شادماني از پيروزي معاويه بودند، امام عليه السلام آنان را اندرز داد و از پيامدهاي زيانبار تلاش و فعاليت در حزب شيطان بر حذر داشت. (2)
روزي معاويه در سفري به مدينه، وارد مسجد النبي شد و در سخنانش به اميرالمؤمنين عليه السلام تعرض نمود. امام حسن عليه السلام به پا خاست و چنان به معاويه پاسخ گفت كه او مجبور شد ياوه گويي هايش را ناتمام رها كند و از منبر فرود آيد. (3)
با اين حال، تاريخ غمبار آن امام مظلوم از روزهايي حكايت مي كند كه مروان، والي مدينه بر منبر مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله و در حضور امام مجتبي عليه السلام به بدگويي از اميرالمؤمنين عليه السلام مي پرداخت. شرايط سياه سياسي چنان بود كه هيچ كس حتي امام ياراي پاسخگويي به ياوه سرايي هاي او را نداشت. (4)
مسجد مدينه در زمان امام سجاد عليه السلام تا حدودي كانون گرم مباحث ديني بود. با اين حال امام سجاد عليه السلام داراي جلسه ي درس رسمي نبود. فشارهاي سياسي و اختناق حاكم در زمان امام سجاد عليه السلام هرگز اجازه ي چنين كاري را به امام نمي داد. ابراهيم بن هشام كه در زمان آن حضرت، والي مدينه بود، امام سجاد عليه السلام و ديگر شيعيان انگشت شمار آن حضرت را در نماز جمعه گرد مي آورد؛ نزديك منبر مي نشانيد و در حضور آن حضرت به اميرالمؤمنين عليه السلام بدگويي مي كرد. (5)
با اين حال، شواهد نشان مي دهد كه آن حضرت به منظور انجام گفتگوهاي علمي در مسجد حضور مي يافته است. يزيد بن حازم گفته است: علي بن حسين و سليمان بن يسار را مي ديدم كه در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله مي نشينند. آن دو از صبحگاه تا بر آمدن آفتاب با يكديگر به بحث و گفتگوهاي علمي مي پرداختند. هرگاه مباحث علمي آنان به پايان مي رسيد، عبدالله بن ابوسلمه سوره اي از قرآن را براي آنان تلاوت مي نمود. چون اين كار به پايان مي رسيد امام و سليمان دعا مي كردند. (6)
در دوران امام باقر و صادق عليهماالسلام رفته رفته اقتدار و نفوذ حاكمان اموي كاهش يافت. در بخشي از حيات پربار امام صادق عليه السلام كشمكش هاي سياسي ميان بني اميه و بني عباس به اوج خود رسيد. از اين رو براي اين دو امام بزرگ، فرصتي فراهم آمد تا تلاش هاي علمي و فرهنگي نوي را آغاز كنند. آنان در اين راه تا آن جا كه شرايط سياسي اجازه مي داد، از مسجد به عنوان سنگري براي آموزش و گسترش معارف اسلامي سود مي بردند.
شواهدي نشان مي دهد كه امام باقر عليه السلام در مسجد النبي پس از نماز به پرسش هاي حاضران پاسخ مي گفتند. (7)
در اين نشست ها اهالي مدينه و آنان كه از مناطق دور دست همچون خراسان به مدينه مي آمدند، در مسجد النبي به حضور امام باقر عليه السلام مي شتافتند و پرسش هاي خود را پيرامون مناسك حج و ديگر مباحث ديني، با امام در ميان مي گذاشتند.
همچنين كساني مانند قتاده، ابوحنيفه، داود بن علي و سليمان بن خالد كه از فقيهان بزرگ بصره و حجاز به شمار مي آمدند، با حضور در مسجد النبي از محضر پر فيض آن حضرت بهره مي بردند و درباره ي مسايل گوناگون به بحث و گفتگو مي پرداختند. (8)
امام باقر عليه السلام در موسم حج نيز جلسات درسي را در مسجد الحرام به پا مي نمود و به آموزش مسلمانان و رفع مشكلات علمي آنان مي پرداخت. (9)
چنين جلساتي معمولا مورد رشك و حسادت خلفاي وقت قرار مي گرفت؛ به گونه اي كه نمي توانستند ناراحتي خود را از برگزاري آن پنهان نمايند. (10)
امام باقر عليه السلام همچنين به شاگرد برجسته و ممتاز خويش، ابان بن تغلب فرمان مي داد تا در مسجد مدينه بنشيند و احكام اسلامي را براي مردم بيان كند. (11)
شكوفايي علمي و آزادي براي ترويج مباني اسلام پيامبر صلي الله عليه و آله در زمان امام صادق عليه السلام به اوج خود رسيد. به جرأت مي توان گفت: تنها در مقطعي از زندگي امام صادق عليه السلام بود كه مسجد النبي يك بار ديگر توانست بسان خورشيدي تابان، پرتوافكني كند و به مركز نشر معارف اسلامي و مباني اسلام ناب مبدل شود. نويسنده اي در اين باره مي گويد:
«در عصر امام صادق عليه السلام علوم و به ويژه دانش هاي ديني در مساجد، تدريس مي شد. استاد در مسجد مي نشست و دانش پژوهان گرد او حلقه مي زدند. بزرگي و كوچكي جلسات درس، بستگي به توان علمي استاد داشت. امام صادق عليه السلام نيز مجلس درسي داشت و دانش پژوهان گرد او جمع مي شدند.» (12)
شمار شاگرداني كه در جلسات درس امام صادق عليه السلام حاضر مي شدند دو تا چهار هزار نفر برآورده شده است. (13)
آن حضرت شاگردان ممتاز خويش را براي بحث و تدريس و مناظره در رشته هاي گوناگون علمي، تعيين نموده بود. أبان بن تغلب مسئول پاسخگويي به احكام ديني بود. امام صادق عليه السلام خطاب به وي مي فرمود:
«در مسجد بنشين و فتوا بده! من دوست دارم در ميان شيعيانم كساني چون تو پيدا شوند.» (14)
جلسات درس أبان در مسجد مدينه، بسيار گرم و پر رونق بوده است. كنار يكي از ستون هاي مسجد، جاي اصلي أبان بود. (15)
يكي ديگر از شاگردان امام صادق عليه السلام به نام معاذ بن مسلم در مسجد جامع مي نشست و فتوا مي داد. امام عليه السلام از او ابراز خشنودي مي كرد و كار او را مي ستود. (16)
حمران بن اعين مسئول پاسخگويي به مباحث علوم قرآن بود. زرارة بن اعين پيرامون مسايل فقهي به مناظره و بحث مي پرداخت. مؤمن طاق، مسايل مربوط به علم كلام را پاسخ مي گفت. هشام بن حكم نيز مأمور گفتگو پيرامون مباحث اعتقادي بود. (17)
گرمي و رونق بازار دانش آل محمد صلي الله عليه و آله در مسجد النبي چنان بود كه رفته رفته به ديگر مساجد، همچون مسجد كوفه نيز سرايت كرد. حسن بن علي بن وشاء يكي از شاگردان امام رضا عليه السلام مي گويد: «در مسجد كوفه نهصد استاد را ديدم كه همگي مستقيما از امام صادق عليه السلام حديث نقل مي كردند.» (18)
با توجه به اينكه مركز اصلي تلاش هاي فرهنگي امام صادق عليه السلام در مدينه و مسجد النبي بوده است، مي توان عظمت و گستردگي كار آن حضرت را برآورد نمود.
پس از امام صادق عليه السلام براي هيچ يك از امامان، فرصت مناسبي براي تلاش هاي علمي و فرهنگي فراهم نشد. ولي آنان نيز به فراخور شرايط و اوضاع و احوال زمان خود تا آن جا كه ممكن بود با حضور در مسجد، علاوه بر انجام عبادت و دعا، به پرسش هاي ديني و مشكلات علمي مسلمانان پاسخ مي گفتند.
امام كاظم عليه السلام به يكي از شاگردان خويش به نام محمد بن حكيم دستور داده بود تا در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله بنشيند و به بحث و گفتگو پيرامون مسايل ديني بپردازد. او پس از گفتگوهاي علمي در مسجد، گزارش كار خود را به امام مي داد و امام از كار او ابراز خشنودي مي فرمود. (19)
امام رضا عليه السلام درباره ي تلاش هاي فرهنگي خود در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
«من در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله مي نشستم؛ با آن كه شمار عالمان در مدينه زياد بود، ولي هرگاه در مسأله اي با مشكل مواجه مي شدند، همگان معتقد بودند كه بايستي مسأله را با من در ميان بگذارند. آنان همچنين مسايل و مشكلات علمي خويش را به سوي من مي فرستادند و من بدانها پاسخ مي گفتم.» (20)
همچنين مجالسي انبوه از دانش پژوهان در خانه ي آن حضرت تشكيل مي شد. (21)
امام محمد تقي عليه السلام بر آمد و شد به مسجد مواظبت داشت. (22)
آن حضرت پس از شهادت پدر گرامي اش با حضور بر منبر جد خويش در مسجد النبي به معرفي خود پرداخت و مراتب علمي خويش را براي حاضران بازگو نمود تا آنان مشكلات علمي را از وي بپرسند. (23)
امام هادي و عسكري عليهماالسلام با اجبار خلفاي زمان خود، مجبور به ترك مدينه و اقامت در سامرا شدند. به طور طبيعي اين امر سبب شد تا آنان از محيط مدينه كه يك محيط علمي بود، دور بمانند و فعاليت هاي سياسي آنان نيز كاملا زير نظر قرار گيرد. مطالعه ي تاريخ زندگي امام عسكري عليه السلام در سامرا نشان مي دهد كه آن حضرت، گاه حتي امكان برقراري روابط عادي با شيعيان خويش را هم نداشته است.
در حقيقت، سياست تبعيد امامان معصوم عليهم السلام به خارج از مدينه، پس از امام صادق عليه السلام شروع شد. حاكمان بني عباس با توجه به تلاش هاي گسترده ي علمي و فكري امام صادق عليه السلام دريافتند كه باقي ماندن امامان معصوم در مدينه مي تواند با گذشت زمان، زمينه ي يك انقلاب بزرگ فرهنگي - اجتماعي را فراهم آورد. در راستاي مقابله با همين خطر بود كه امام كاظم عليه السلام در بغداد، زنداني شد. با دسيسه هاي مأمون، امام رضا عليه السلام از مدينه به طوس، احضار شد. و امام هادي و عسكري عليهماالسلام نيز به اقامت در سامرا، مجبور شدند.
به هر رو با مطالعه ي سيره و روش پيشوايان معصوم روشن مي شود آن بزرگواران، حتي در سخت ترين فشارهاي سياسي نيز در مسجد حاضر مي شدند. گر چه رفت و آمد آنان به مسجد، در مرتبه ي اول به قصد عبادت و به جا آوردن نماز بود؛ ولي اين حضور، آثار سازنده ي فرهنگي، آموزشي و تربيتي را نيز در پي داشت. آنان در كنار پاسخگويي به پرسش هاي ديني مسلمانان، در فرصت هاي مناسب مردم را راهنمايي مي كردند.
حضور آنان در مسجد، خود به خود مايه ي احياي برخي از احكام اسلامي بود و در مواردي باعث پيشگيري از پيدايش بدعت هاي بيشتر در دين مي شد. آنان همچنين در مواردي با مطالب گمراه كننده و نادرستي كه در مسجد و از فراز منبرها به مردم ناآگاه القا مي شد، به مبارزه بر مي خاستند. (24)

پاورقي

1- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 123، ش 15.
2- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 90، ش 3.
3- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 90 - 91، ش 4.
4- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 210 - 211، ش 7.
5- ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 5، ص 220.
6- ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 5، ص 216 - 217.
7- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 46، ص 357، ش 11.
8- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 46، ص 341، 356 و 357.
9- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 46، ص 351، 353، 354 و 358.
10- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 46، ص 355.
11- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب و الاربعة، ج 1، ص 446.
12- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب و الاربعة، ج 2، ص 28.
13- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب و الاربعة، ج 1، ص 38،62 و 67.
14- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب و الاربعة، ج 2، ص 57.
15- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب و الاربعة، ج 2، ص 57.
16- محمد بن حسن عاملي، وسايل الشيعه، ج 18، ص 108، باب 11 از ابواب صفات القاضي، روايت 36.
17- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 2، ص 50.
18- اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 55.
19- محمد بن حسن طوسي، اختيار معرفة الرجال، ص 449، ش 844، دانشگاه مشهد، تصحيح: حسن مصطفوي.
20- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 49، ص 100.
21- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 49، ص 57 و 101.
22- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 50، ص 59، ش 35.
23- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 50،ص 108، ش 27.
24- كوي دوست ، رحيم نوبهار، ص176-182.

بازگشت