اسرار قبله


1. «قبله» در اصل لغت عربي اسم عمل ماست، نه اسم خانه (كعبه)؛ ولي چون اين عمل رو به روي با آن خانه انجام مي گيرد كم كم اسم خود خانه شده است. «قبله» بر وزن «جلسه» و «وجهه» طرز ايستادن و رو به رو شدن با چيزي است كه با حضور ذهن انجام گيرد. مواجهه اي است كه انسان به حال خبردار مي ايستد كه گويي رژه مي رود و سان مي دهد، نهايت بايد اين رژه و سان در مورد خانه ي خدا با همه ي اعضا و تمام اندام بدن بوده باشد؛ آن هم به حال خبردار و با نظم و احترام و با حضور ذهن كلي. پس «قبله» به معناي اقبال كردن به چيزي است، اما طوري كه اقبال و رو آوردن به آن همراه گسستن از غير باشد كه رنگ پيوستن به آن و گسستن از غير آن، در عمل آشكار باشد. (1)
2. چون روي جسماني ات را به سوي كعبه كردي و از همه ي جهات ديگر روي بر تافتي، پس روي دلت را نيز از ماسوا برگردان و به سوي حق تعالي روي آور. مگر ممكن است كه روي به سوي كعبه گردانيدن را از تو بخواهند و روي دل به سوي خدا گردانيدن را از تو نخواهند؟! در مسأله ي قبله چيزي جز روي به سوي خدا نمودن مطلوب نيست و خانه ي خدا رمز آن است. (2)

حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد:
«هنگامي كه رو به سوي قبله نمودي، از دنيا و آنچه در آن است نوميد باش، و از مردم و آنچه مردم به آن توجه دارند روي بتاب، و دلت را از آنچه تو را از ياد خدا مشغول مي سازد تهي ساز، و با ديدگان درونت عظمت خدا را مجسم كن و به يادآور روزي را كه در برابر او خواهي ايستاد و با قدم ترس و اميد به نماز بايست.» (3)

نمازگزار همان طور كه صورت ظاهري را متوجه كعبه مي نمايد، بايد قلب را هم متوجه نمايد بلكه مقصود اصلي از خضوع جوارح و ضبط حركات آن، همان است.
همان طور كه صورت ظاهر بايد متوجه يك نقطه باشد و به غير آن نظر ننمايد، همچنين بايد قلب را متوجه غير حق تعالي ننمايد و گرنه از مقامات عاليه كه براي نمازگزاران است، محروم خواهد بود. (4)


اجمالي از سرّ رو به قبله بودن
ظاهر استقبال (5) وابسته به دو چيز است:
1. امري كه مقدمه ي استقبال است و آن اين كه بايد صورت را از همه ي جهت ها برگرداند.
2. امري كه خود استقبال است و آن اين است كه صورت به سمت كعبه نگاه داشته شود. اين ظاهر استقبال است كه باطني دارد و آن باطن هم اسراري.
سالك الي الله بايد اين استقبال صوري و ظاهري را به دل خويش سرايت داده و در ظاهر آن باقي نماند. دل خويش را كه مركز توجه خدا است، از همه ي جهات برگردانده و متوجه حضرت دوست كند؛ باشد كه قدري از تجليات عالم غيب در قلبش افتد و خداوند از او دستگيري نمايد و از باطن قلب او بت هاي كوچك و بزرگ را بشكند و فرو ريزد. و اين داستان پايان ندارد، بگذارم و بگذرم.

پاورقي

1- عرفان اسلامي، ج 5، ص 173.
2- احكام و روح نماز، محمد وحيدي، ص160-161.
3- مصباح الشريعه، باب سيزدهم، « إِذَا اسْتَقْبَلْتَ الْقِبْلَةَ فَآيِسْ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ الْخَلْقِ وَ مَا هُمْ فِيهِ وَ فَرِّغْ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ يَشْغَلُكَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَي وَ عَايِنْ بِسِرِّكَ عَظَمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اذْكُرْ وُقُوفَكَ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَي هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَي اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِ وَ قِفْ عَلَي قَدَمِ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ.»
4- صلاة الخاشعين، شهيد آيت الله دستغيب، ص85-84.
5- رو به قبله بودن.

بازگشت