عبرت هايي در خصوص طهارت


عبرت اول: مراقبت انسان از اعمال و حالات خود
بيانديشد در بزرگي و عظمت لطف الهي، در اين كه خداوند راضي نگشت كه اين امت از فوائد حكمت، و ذكر و دعا، و عبرت هاي حركات و سكنات چنين احوالي در غفلت بسر برند، و همين شاهد است بر اين كه خداوند ما را در اعمال والا و بلندي كه عبارت از نماز و روزه، و امثال اين ها، به حال خودمان رها نكرده است.

عبرت دوم: خواطر و وسوسه ي قلب
بايد انسان سعي و كوشش نمايد در فهم و درك اعمال و كارهاي پيشين خود كه موثر در توفيقاتش بوده، به همراه مراقبت از اين حال، و اين در تمامي كارها براي هر بنده مراقبي كه اين باب بر او گشوده گرديده، لازم است. و در معرفت و شناخت آن خير فراوان است.
مثلا وقتي كه انسان توفيق يافت در امر تخليه درونش از قاذورات، در همه وجوه حكمت، و ذكر و توجه و دعا، با مقصود الهي موافقت نمايد، همين امر موجب توفيق او خواهد بود كه ساير اموراتش از حركات و سكنات را به موافقت امر الهي بجا آورد، مگر اين كه مانعي از آن جلوگيري نمايد، و آن مانع نيز از ثمرات اعمال قلبي يا بدني گذشته يا حال وي است.
وقتي انسان در آثار كارهايش مراقب بود، اين مراقبت، خيرات فراواني در تصحيح اعمالش بجا خواهد گذاشت. و وقتي عمل، به درستي انجام گرفت و سالم از آفات ماند، در عالم برزخ و قيامت، چهره ي عملش، صورت واقعي والايي خواهد داشت، غير از آن صورتي كه در اين جهان داشت؛ همچون صورت جواني زيبا روي، كه مأنوس با صاحب عمل است، و مانند صورت نعمت هاي بهشتي.
معرفت آنچه گفته شد و تصديق به آن محتاج بيان مقدماتي است:
اول: هر چيزي سبب و علتي دارد تا در نهايت، به علة العلل منتهي گردد.
دوم: بايد بين هر علت و معلولي مناسبت مخصوصي باشد.
سوم: هر موجودي از موجودات اين عالم و احوال آن ها، داراي وجودي مناسب با آن است در عوالم بالا.
چهارم: هم چنين هر موجودي در عالم برزخ و قيامت نيز، وجود يا اثري متناسب با آن عوالم دارد.
پنجم: متصديان در حفظ و ارتباط عوالم (تمامي عوالم يا اكثر آن ها)، و رساننده خيرات خداوند تبارك و تعالي در مملكتش، فرشتگان ناميده مي شوند.
ششم: همه حركات و سكنات اختياري انسان، ناشي از تصميم، اراده، عشق، نفرت، و تصورش از خوشبختي و بدبختي است. و خلاصه، همه حركات و سكنات اعضاء و جوارح، از احوال و صفات قلب ناشي مي شوند؛ و منشأ و سرچشمه احوال قلب نيز، يا اعمال ظاهري جوارح، به ويژه حواس پنج گانه است، و يا باطني، مانند خيال، و شهوت، و خشم، و اخلاق آميخته در مزاج انسان است؛ وقتي انسان، با حواسش چيزي را درك كند، از آن چيز اثري در قلب او حاصل مي گردد، اگر آنچه درك مي كند خير باشد، اثر حاصله نور و صفاء است، و اگر شر باشد، اثرش تاريكي و سياهي خواهد بود.
هم چنين، زماني كه به جهت پرخوري، يا قوت مزاجي شخص، شهوت بر انسان هجوم آورد، اثر اين هيجان شهوت در قلب خواهد ماند و در انتقال خيال، از چيزي به چيز ديگر، اثر گذاشته و به تبع، قلب نيز از حالي به حال ديگر مي رود؛ بنابراين، قلب، همواره در دگرگوني و اثرپذيري از اسباب خارجي است.

بازگشت