امام جماعت


در نماز جماعت، آنكه جلو مي ايستد و مردم به او اتقدا مي كنند، «امام» نام دارد. بعضي نيز به او «پيشوا» مي گويند. در نظام اجتماعي سياسي اسلام، آنكه پيشوايي جمعي را به عهده دارد، بايد از يك سري فضيلت ها و برتري ها برخوردار باشد، تا فضايل او، الهام بخش ديگران نيز باشد. در نماز جماعت نيز، پيش نماز، بايد در علم و عمل و تقوا و عدالت، برتر از ديگران باشد.
در حديث مي خوانيم: «فَقَدِّمُوا أَفْضَلَكُم» (1)
و «فَقَدِّمُوا خِيَارَكُم » (2)
يعني به بافضيلت ترين و بهترين خودتان اقتدا كنيد.
احاديث، در اين باره، بسيار است. به چند نمونه اشاره مي كنيم:
امام جماعت، بايد كسي باشد كه مردم به ايمان و تعهد او اطمينان داشته باشند. (3)
امام صادق عليه السلام فرمود: امام جماعت، رهبري است كه شما را به سوي خدا مي برد، پس بنگريد كه به چه كس اقتدا مي كنيد. (4)
ابوذر فرمود: امام شما، در قيامت، شفيع شماست. پس شفيع خودتان را از افراد سفيه و فاسق قرار ندهيد. (5)
اقتدا كردن افراد ناشناخته و آنان كه در دين يا امامت، غلو مي كنند، نهي شده است. (6)
افرادي كه در جامعه، به خاطر گناه علني، شلاق خورده اند، يا از طريق نامشروع، به دنيا آمده اند، حق امام جماعت شدن ندارند. (7)
امام جماعت، بايد مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نيست. (8)
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ي شريفه «خُذوا زينَتكُم عِند كُلِّ مَسجد» (9)
هنگام رفتن به مسجد، زينت خود را همراه داشته باشيد. فرمود: زينت مسجد، پيشواي شايسته و امام جماعت مسجد است. (10)
البته پوشيدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و... نيز در رواياتي به عنوان «زينت مسجد» آمده است.
امام باقر عليه السلام فرمود: امام جماعت بايد از افراد انديشمند و صاحب فكر باشد. (11)
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كسي كه پشت سر امام عالم نماز بخواند، گويا پشت سر من و حضرت ابراهيم، نماز خوانده است. (12)
امام جماعت، بايد مراعات ضعيف ترين افراد را بكند و نماز را طول ندهد. (13)
از مجموع اين احاديث، موقعيت حساس امامت جماعت شناخته مي شود.

پاورقي

1- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 377.
2- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 377.
3- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 490.
4- وسائل الشيعه، ج 5، ص 416.
5- وافي، ج 2، ص 177.
6- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
7- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 491.
8- وسائل الشيعه، ج 5، ص 417.
9- اعراف، آيه ي 31.
10- نورالثقلين، ج 2، ص 19.
11- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 492.
12- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 492.
13- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 381.

بازگشت