صورتهاي مختلف رياي آميخته
و بدان كه ريا دو گونه است: رياي محض و رياي آميخته.
اول رياي محض - آن است كه در انجام دادن آن تنها سود دنيايي را در نظر داشته باشد، و آن اعم است از اين كه منجر به گناه شود يا اين كه به عملي مباح ختم گردد، يا آن كه بخواهد كه مردمان او را ناقص ندانسته و از كاملان به حساب آورند.
دوم رياي آميخته - آن است كه علاوه بر دنيا خواهي، نزديكي به خداوند را نيز قصد نمايد. هر دو نوع ريا عمل را تباه مي سازند، البته رياي محض كه جاي بحث ندارد، و رياي مختلط همان در عبادت شريك گرفتن براي خداوند است كه گفته شد: تمامي آن عبادت را خداوند براي آن شريك قرار داده و براي بنده بهره و نصيبي از پاداشهاي الهي نمي ماند. و اين نوع شرك، همان شرك پنهان امت اسلامي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله بدان اشاره فرموده اند. (1)
اما در اين جا، آن عملي كه از ابتدا ريا باشد، مقصود نيست؛ چرا كه اين نوع در اصل باطل است و به دل عارفان نيز نمي گذرد، بلكه در اين جا سخن از عملي است كه در ابتدا انسان آن را خالص براي خداوند انجام مي دهد به طوري كه هيچ چيز غير خداوند را در نظر نداشته، سپس چيزي كه ناسازگار با اخلاص است، به صورت ظريفي مخلوط مي گردد كه در چنين مرتبه اي نياز به هشدار مي باشد. و آن به صورتهايي ممكن است واقع شوند كه بعضي از آنها آشكار و برخي پنهان باشد.
نخست آن كه كسي به نماز مي ايستد در حالي كه كاملا خويش را خالص نموده و قصدش فرمانبرداري از پروردگار و روي دل به خداي داشتن است و بي توجه است كه كسي او را مي بيند يا اين كه نمي بيند؛ در اين حال كسي بر او وارد مي شود يا كسي او را نگاه مي كند، پس شيطان به او مي گويد: نيكويي نمازت را فزون كن تا اين نگاه كننده تو را با وقار و صالح ببيند و تو را پست نشمارد و غيبتت نكند. پس آن شخص فروتن گرديده و نمازش نيكو مي شود. اين ريايي آشكار است كه بر هيچ كس پوشيده نيست، ولي اين نماز مخلوطي از فرمانبرداري و ريا مي باشد.
دوم آن كه شخص اين آفت را مي شناسد و از آن پرهيز مي نمايد، پس شيطان را پيروي نكرده و به او توجهي نمي نمايد، و همچنان به نمازش ادامه مي دهد و در معرض خير قرار مي گيرد. اما شيطان بي كار ننشسته و به او مي گويد: تو قابل پيروي هستي، بايد به تو اقتدا كنند، همه به تو نظر دارند، كارهايت نتيجه بخش است، و ديگران از تو پيروي مي كنند، پس اگر اعمالت نيكو باشد در ثواب ديگران شريك هستي، و اگر بد كني، سنگيني گناهش به گردن توست، پس اميد بسياري است كه تو در فروتني و افتادگي و نيكويي عبادت، پيشواي ديگران گردي، و بدون هيچ شكي در ثواب نماز كساني كه به تو اقتدا مي كنند شريكي و... همچنين ادامه خواهد داد تا اين حديث مشهور را مطرح مي كند كه: «همانا، آن كس كه عادتي نيكو را ايجاد نمايد، مزد آن و مزد هر كس كه تا روز قيامت به آن عمل نمايد، براي اوست.» (2)
و اين حيله اي بسيار بزرگتر و دقيق تر از اولي است، و گاه شيطان، كسي را كه به مكر اولي فريب نخورده است، به وسيله ي اين حيله فريب مي دهد. و البته اين نيز به يقين ريا بوده و نابود سازنده ي اخلاص مي باشد. چرا كه اگر فروتني و نيكي عبادت را خوب مي داند و خشنود نيست كه ديگران آن را ترك نمايند، پس به چه جهت به ترك آن در خلوت، براي خودش راضي مي شود؟ و مسلم است كه امكان ندارد نفس ديگران از نفس خودش عزيزتر باشد و اين همان حيله گري است، اما آن كس كه به او اقتدا مي كند، در خلوص خود پايدار است و دلش روشن مي گردد، و نورش به ديگران نيز مي تابد و پاداش به او تعلق مي گيرد. اما كار آن پيش نماز، تمامي نفاق و حيله گري است كه در قيامت او را به حيله اش به محاكمه مي كشند و به آن صفتي كه خويشتن را نشان داده و در باطن خالي از آن بوده است، كيفر مي نمايند، اگر چه آن كس كه در پشت سر او نماز خوانده است به پاداش نمازگزاران مي رسد.
سوم آن كه باريكتر از دوتاي قبلي است، آن است كه بنده اين مكرهاي شيطان را مي شناسد و مي داند كه اگر بين نمازي كه در خلوت مي خواند با نمازي كه در حضور ديگري مي خواند فرقي باشد، رياي محض مي باشد، و مي داند كه اخلاص در آن است كه نماز در خلوتش چون نماز در حضور ديگران بايد باشد، و از خداوند و خودش شرم مي كند كه خشوعي بيشتر از آنچه عادت دارد، در نمازي كه در حضور ديگران مي گزارد، داشته باشد. پس به خودش مي قبولاند كه در خلوت بايد آن چنان نماز نيكويي بخواند كه دوست دارد در حضور ديگران بخواند، بنابراين در ميان مردم نيز همان گونه نماز مي خواند.
اين نيز از جمله رياهاي پيچيده است، زيرا براي آن كه نمازش در ميان مردم نيكو باشد، در خلوت نيز به خوبي نماز مي خواند، پس فرقي بين دو نمازش كه در خلوت و در حضور ديگران مي خواند نيست و هر دو براي خاطر مردم است. در حالي كه اخلاص آن است كه انجام نماز يكسان باشد؛ در هر حالتي خواه گروهي حيوان شاهد نماز خواندن او باشند يا اين كه مردم نماز را بنگرند. بنابراين نفس اين چنين شخصي راضي نمي شود كه نمازش در حضور مردم سبك باشد و از طرفي نيز از خود شرم مي كند كه در خلوت نمازش سبك باشد و از رياكاران به حساب آيد، و گمان مي كند كه با مساوي شدن نماز خلوت و حضور، ديگر رياكار نيست.
چقدر از حقيقت دور گشته است. آن زماني از رياكاران به شمار نمي آيد كه توجه به مردم نداشته باشد، همان گونه كه در خلوت و حضور به سنگ و چوب و حيوانات توجه ندارد.
چنين شخصي همواره، چه در خلوت و چه در حضور، گرفتار توجه به مردم است. و اين از حيله هاي بسيار پنهان است، و در حديث نبوي به همين مطلب اشاره شده است كه فرمودند: «ايمان بنده كامل نمي گردد تا زماني كه مردم نزد او به منزله ي شتران باشند.» (3)
چهارم از ريا - آن كه بسيار دقيق تر و پنهانتر است - آن است كه شخص در نماز ايستاده و مردم او را مي نگرند، و شيطان از آن كه به او بگويد، براي اين مردم خاشع شو، ناتوان است. زيرا مي داند كه اين نمازگزار به حرف او گوش نخواهد داد، بنابراين شيطان به او مي گويد كه: به عظمت و جلال الهي، كه در حضورش ايستاده اي بينديش و شرم كن از آن كه به دلت نظر كند و غافل باشي. در اين هنگام، نمازگزار حضور قلب پيدا مي كند و اندامهايش به فروتني جمع مي گردد، و چنين مي پندارد كه اين عين اخلاص است، در حالي كه اين حضور قلب، عين مكر و فريب مي باشد، چرا كه اگر خشوعش براي توجه به جلال و عظمت الهي بود، بايد اين حالت در خلوت نيز برايش دست دهد، و اين خشوع ويژه ي نماز در حضور ديگران نباشد.
نشانه ي ايمن بودن از اين نوع ريا، آن است كه به اين حضور قلب در خلوت نيز عادت داشته باشد؛ همان گونه كه در حضور مردمان، حضور قلب برايش به وجود مي آيد. و چنين نباشد كه حضور ديگري علت حضور قلب گردد، همان گونه كه حضور حيواني سبب حضور قلب در نماز نمي شود. پس تا هنگامي كه بين حالتي كه به نمازگزار در حضور يك انسان دست مي دهد و حالتي كه در حضور حيواني دارد، فرق باشد، آن نمازگزار از صفاي اخلاص دور بوده و باطن وي به شركي پنهان كه از ريا به وجود آمده مكدر است.
و همين شرك است كه در قلب فرزندان آدم پنهانتر از حركت مورچه اي سياه در شبي تاريك بر سنگي سخت مي باشد. چنانچه در روايت آمده. (4)
هيچ انساني از شر شيطان و حيله هاي او به سلامت نمي ماند مگر آن كه نظري دقيق داشته و به توفيق و هدايت خداوندي، سعادت يافته باشد؛ كه در غير اين صورت شيطان همراه تمامي آنهايي است كه به عبادت كوشش دارند، به طوري كه لحظه اي از آنان غافل نمي شود تا اين كه آنان را به هلاكت بكشاند، در هر حركتي كه انجام مي دهند او مكر خويش را به كار مي برد، حتي در سرمه به چشم كشيدن، كوتاه كردن سبيل، عطري كه روز جمعه استعمال كنند، لباس نيكويي كه بپوشند، گرچه تمامي اين سنتها در زمانهاي خاصي به كار مي رود، اما براي نفس در اين اعمال بهره اي پنهاني، جهت جلب نظر مردم به سوي خود، وجود دارد. بنابراين اگر انسان بيدار نباشد، شيطان راه هايي براي انجام قصد خود مي يابد. به همين جهت گفته شده؛ دو ركعت نماز عالم، برتر از يكسال عبادت جاهل است. (5)
البته منظور از عالم، عالمي است كه به ظرافتهاي آنچه كه عبادت را نابود مي كند بينا باشد. نه اين كه منظور مطلق عالم باشد، چرا كه راه هاي ورودي شيطان بر دل بسياري از علما، بيشتر از راه هايي است كه بر جاهلان دارد.
پنجم آن است كه شخص عبادت را به اخلاص محض و نيت درست كامل مي كند، اما بعد از انجام عبادت، ميل به آشكار كردن آن عمل برايش به وجود مي آيد، تا اين كه پاره اي از غرضهايي دنيايي كه حتما ريا است، به دست آورد. كه اين نيز فريبي شيطاني است زيرا مي انديشد كه عبادتي خالص و كامل به جاي آورده و خداوند نام او را در دفتر مخلصان نوشته است، و پس از آن ديگر چيزي به عبادت او ضرر نمي رساند، و اكنون مي تواند علاوه بر خير اخروي، خير دنيا را نيز با اظهار آن به دست آورد، بنابراين اقدام به آشكار نمودن عملش براي كسب وجهه در ميان مردم مي نمايد.
اين گونه عمل نيز ريا بوده و عمل را تباه مي سازد، اگر چه عمل قبلا با خلوص انجام يافته است. به همين گونه، عجبي كه پس از عمل به انسان دست مي دهد، عبادت را تباه مي سازد، و چنين شخصي از آن كساني است كه خداوند در موردشان فرموده است: «بگو آيا شما را به زيانكارترين مردم از روي عمل خبر دهيم؟ آنان كه كوشش ايشان در راه زندگي اين دنيا باطل گشت و پندارند كه كاري نيكو انجام مي دهند.» (6)
روايت است كه مردي نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اي رسول خدا! من تمامي عمرم را روزه گرفته ام. رسول خدا صلي الله عليه و آله به او فرمودند: «روزه نگرفتي و افطار نكردي» كه منظور آن است كه نه به ثواب روزه رسيده اي و نه لذت افطار كردن و غذا خوردن را درك كرده اي.
از ابن مسعود نقل شده است كه شنيد مردي مي گويد: من ديشب سوره بقره را خوانده ام! ابن مسعود گفت: تنها همين بهره ي تو از خواندن سوره ي بقره است، البته اگر بر اخلاصت باقي باشي و آن را براي ريا بيان نكرده باشي، شصت و نه قسمت از هفتاد قسمت ثوابت را از بين برده اي چرا كه روايت شده: «همانا فضيلت عمل پنهاني بر عمل آشكار، هفتاد برابر است.»(7)
و از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: «كسي كه كاري نيك را در پنهاني انجام دهد، برايش ثواب عمل پنهان نوشته شود، پس چون آن را بيان كند، ثواب عمل پنهاني پاك شده و ثواب عمل آشكارا برايش نوشته مي شود، و چون براي بار دوم آن را اظهار كند، ثواب عمل آشكار نيز پاك شده و ريا برايش نوشته مي شود.» (8)
اين ريا چه كلمه شوم و چه گناه سنگيني است كه ثوابت را نابود كرده و تلاشت را تباه مي سازد و با اين همه از گناه آن در امان نمي ماني چرا كه همان طور كه دانستي رياكار از عذاب الهي در امان نيست.
البته تمامي اين نتايج در زماني است كه غرض صحيح آخرتي در بيان عمل شخص وجود نداشته باشد، اما اگر به خويشتن اطمينان دارد كه به ريا دچار نمي گردد، و عمل را براي ترغيب و به نشاط آوردن شنونده، بگويد اشكالي ندارد، ولي اگر خود شخص نيز از بيان عمل به نشاط آيد بهتر است كه عمل را پنهان نگاه داشته و آن را بيان نكند.
محمد بن مسلم (9) از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: «عملي را كه انجام داده اي اشكالي ندارد كه براي برادرت بيان كني، آن هنگام كه اميد داشته باشي كه برايش نفعي دارد و او را به عمل وامي دارد. و هنگامي كه از تو سؤال شود آيا شب را به نماز گذراندي يا روزه گرفتي؟، اگر انجام داده اي آن را اظهار كن و بگو: خداوند آن را روزيم نمود و نگويي نه، كه دروغ است.» (10)
از اين جاست كه برتري صدقه ي آشكار براي آن كه ديگران نيز بدان عمل كنند، روشن مي شود. و اين كه نماز شب را بلند بخوانند تا خانواده و همسايگان بيدار شوند و به نماز برخيزند؛ اما همه ي اينها جاي خطر است. بنابراين هشياري و توجه به حالات قلب، واجب است و همان گونه كه در آشكار كردن عبادت، ممكن است كه انسان به ريا افتد، در پنهان نمودن عمل نيز خطرهايي است، چرا كه شيطان براي عمل نكردن نيز راه هايي دارد.
يكي از كارهاي شيطاني آن است كه دستور به ترك عمل مي دهد، از ترس اين كه ممكن است با انجام دادن آن عمل به ريا افتي؛ كه اين خود از مكرهاي شيطاني است و در ترك عمل نيز مقصود او برآورده است، زيرا خواست نهايي شيطان، ترك عبادت بندگان است؛ و هنگامي كه نتواند ترا از عبادت باز دارد و نسبت به آن بي ميل نمايد، ريايي شدن عمل را به خاطر مي اندازد و ترا نسبت به اين عمل شرك آلود بي رغبت مي كند. بنابراين اگر عبادت را ترك نمايي به خواسته ي او عمل نموده اي، مانند كسي كه به او گندمي خاك آلوده بدهند و بگويند آن را پاك كن و او آن گندم را پاك نكند و بگويد ترسيدم نتوانم خوب پاك كنم. و بدين ترتيب عمل را از اصل ترك نمايد. و اين هدف نهائي ابليس محروم از رحمت حق است، زيرا آنچه خواسته است به وقوع پيوسته و از اين كه براي فاسد كردن عمل به سختي افتد، راحت گشته است. و تنها راه، آن است كه در خالص كردن عمل با داروهاي سودبخش كوشش نموده و خواست خداوند را به دست آوري.
و ديگر از راه هاي ضربه زدن شيطان، آن است كه شخص را از عمل باز مي دارد، اما نه به دليل قبلي، بلكه از ترس آن كه مردم بگويند او رياكار است و بدين ترتيب مردمان به گناه افتند، اين نيز مانند حالت قبل ريايي پنهان، و از مكرهاي شيطان است؛ زيرا ترك عمل از ترس اين كه بگويند اين شخص رياكار است، عين رياست، براي اين كه اگر ستايش مردمان را دوست و از نكوهش آنان بيم نداشت، برايش فرقي نمي كرد كه بگويند: او رياكار است يا اين كه مخلص.
ممكن است پرسيده شود كه چه فرقي است بين آن كه عمل را از ترس اين كه بگويند رياكار است ترك كند يا آن كه عبادت را به نيكويي به جاي آورد كه نگويند اين بنده اي غافل و تقصيركار است؟ در جواب بايد گفت كه ترك عمل بدتر است، زيرا علاوه بر آن كه عمل را ترك نموده، سوءظن نيز به مسلمانان دارد، و البته هيچ كس حق ندارد كه به مسلمانان بدگمان باشد.
بنابراين چگونه مي توان آرزو داشت كه در ترك عمل از شر شيطان رها شد، در حالي كه ترك عبادت خود پيروي از شيطان است. به علاوه باز هم شيطان انسان را رها نمي كند و مي گويد: حال كه عمل را ترك كردي مردم مي گويند كه براي اين عمل را ترك كرده است كه آدم مخلصي است و مشهور شدن را دوست ندارد. و همين طور شيطان يكسره با انسان بازي مي كند.
بنابراين «خلوص» از شرايط مهم نماز است و شايد مشكلترين شرط در نماز (خصوصاً وقتي كه به صورت جمعي يا در انظار عمومي انجام شود) همين مورد است.
نماز بدون اخلاص هيچ ارزش و اثري ندارد تا جائي كه فقها معتقدند:
اگر انسان نمازش را در جاي مخصوص يا وقت مخصوص يا به طرز مخصوص براي غير خدا خواند نمازش باطل است حتي اگر قسمتي از نماز را نيز از روي ريا بخواند چه آن قسمت نماز واجب باشد و چه مستحب باز هم نماز باطل است.(11)
بيشترين ارزش و اثر، براي نماز در نيت آن است و نوع نيت تأثير بسيار مهمي در قبول يا رد آن دارد.
روانشناسان در مورد عملكرد افراد از نظر رواني بحثهاي عميق و گسترده اي دارند آنها معتقدند:
بيشتر انسانها اعمال خود را بر اساس انتظارات ديگران تنظيم مي كنند. به تعبير ديگر اغلب مردم ابتدا خط و مشي خود را در زندگي انتخاب نمي كنند تا پس از آن جامعه ي مناسب خود را براي زندگي برگزينند بلكه ابتدا در جامعه اي زندگي را آغاز كرده و بعد به تدريج بر اساس انتظارات ديگران شيوه و خط و مشي خود را مشخص مي كنند.
از اين روي اگر كسي در مجموعه اي كه انتظار مي رود ديگران متدين باشند، رفتارهاي ديني از خود نشان دهد؛ اين نشانگر تدين او نيست، بلكه نشانگر همرنگي او با جامعه است. (12)
خرج كردن از خدا و دين براي مقبوليت اجتماعي ولو به اندازه ي يك ركعت نماز، آدمي را به ستوه متعالي نخواهد رساند و منظور اسلام از وجوب نماز دقيقاً از بين بردن همين تنگ نظريها است هدف اسلام رهائي انسانها از قيد و بندها خصوصاً قيد و بندهاي اجتماعي بي اساس است بنابراين تأكيد كرده است كه هر عملي بايد به نيت قربة الي الله انجام شود و در اين كار حضور قلب نيز واجب است، تا انسان اول آمادگي رواني پيدا كند و بعد بتواند به معراج (كه همان خروج از عالم تنگ ماده است) برسد.
امام صادق در تفسير آيه «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (13) به نكات مهمي اشاره مي فرمايند و در آن خاطرنشان مي كنند كه:
خدا اراده نكرده است كه كدام يك از شما عمل زيادتري انجام مي دهيد بلكه مرادش اين است كه كدام يك از شما از نظر اخلاص عملش درست تر است. باقي ماندن بر عمل تا اين كه بااخلاص انجام شود مشكل تر از انجام دادن خود عمل است.
عمل خالص آن است كه به خاطر آن، كسي غير از خداوند را اراده نكني و نخواهي كه هيچ كس جز خدا تو را ستايش كند. آن حضرت ادامه مي دهند: نيت در هر عملي بالاتر و برتر از خود عمل است بلكه نيت خود عمل است.(14)
بر در ميخانه رفتن كار يك رنگان بود
خود فروشان را به كوي مي فروشان راه نيست
بنده ي پير خراباتم كه لطفش دائم است
ورنه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست
حافظ ار بر صدر ننشيند ز عالي همتي است
عاشق دردي كش اندر بند مال و جاه نيست
و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
«همانا آتش و اهل آن، از رياكاران به فرياد مي آيند؟ پس گفتند: اي رسول خدا، چگونه آتش فرياد مي دارد؟ فرمود: از گرمايي كه بدان رياكاران را عذاب مي كنند.» (15)
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «رياكار روز قيامت به چهار اسم خوانده مي شود: اي كافر، اي گناهكار، اي پيمان شكن، اي زيانكار، تلاشت از بين رفت، و مزدت نابود شد، و ترا بهره اي نيست، مزدت را از آن كسي كه برايش عمل كردي بطلب، اي حيله گر.»(16)
و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «همانا خداوند مي فرمايد: من بي نيازترين بي نيازان از شريك مي باشم، آن كس كه عملي را انجام دهد و در آن كسي جز مرا شريك گرداند، من بهره ام از شركت را به آن ديگري واگذار مي نمايم، پس من نمي پذيرم مگر آنچه را كه براي من خالص باشد.» (17)
و از آن حضرت صلي الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «همانا بهشت سخن مي گويد، و گفت: من به راستي بر هر تنگ چشم و رياكاري حرام هستم.» (18)
و همچنين آن حضرت فرمود: «همانا نخستين كسي كه در روز قيامت براي حسابرسي خوانده شود مردي است كه قرآن آموخته و مردي كه در راه خدا جنگ كرده، و مردي كه مال بسياري جمع نموده است، پس خداوند به قاري قرآن مي فرمايد: آيا من آنچه كه به پيامبرم فروفرستادم به تو نياموختم؟
او گويد: آري آموختي پروردگار من، خداوند فرمايد: به آنچه كه آموختي، چه كردي؟
گويد: اي پروردگار من، آن را در ساعتهاي شب و روز خواندم. پس خداوند فرمايد: دروغ مي گويي و فرشتگان نيز گويند: دروغ مي گويي. خداوند متعال فرمايد: همانا خواستي تا گفته شود فلاني قاري قرآن است، و آن را هم كه مي خواستي برايت گفتند. صاحب ثروت را آورند. پس خداوند فرمايد: آيا به تو در مال وسعت ندادم، تا جايي كه نگذاشتم نيازمند هيچ كسي باشي؟
گويد: آري، اي پروردگار من. پس خداوند فرمايد: پس چه كردي در آنچه (از مال و ثروت) كه به تو رسيد؟
گويد: صله ي رحم نموده و صدقه دادم. خداي بلند مرتبه فرمايد: دروغ مي گويي، فرشتگان نيز گويند: دروغ مي گويي. و خداوند سبحان مي فرمايد: بلكه خواستي تا بگويند فلاني بخشنده است، و برايت اين چنين نيز گفتند. و آن كس كه در راه خدا پيكار نموده است، آورده شود. پس خداوند فرمايد: چه كردي؟ گويد: خداوندا به جهاد در راهت دستور داده شدم، پس كارزار نمودم تا اين كه كشته شدم. پس خداي تعالي فرمايد: دروغ مي گويي و فرشتگان نيز گويند: دروغ مي گويي. پس خداوند فرمايد: بلكه خواستي برايت بگويند كه فلاني جرأت دارد، و شجاع است، و برايت چنين گفتند.
سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود اينان را خداوند آفريد تا آتش جهنم بدانان افروخته گردد.» (19)
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: «بپرهيز از ريا، چرا كه هر كس كاري براي غير خدا بكند، خداوند او را واگذار مي كند به كسي كه برايش عمل نموده است.» (20)
از آن حضرت عليه السلام نقل شده است كه در مورد آيه : «پس هر كس ملاقات پروردگارش را اميد دارد، بايد عمل صالح انجام دهد، و در پرستش پروردگار خود هيچ كس را شريك نسازد.» (21)
فرمود: «گاه مي شود كه مردي كار نيكي انجام مي دهد كه رضايت خداوند را در انجام آن هدف خويش قرار نداده است، بلكه خوبي خود را مي خواهد به مردم نشان دهد، و خواهان آن است كه آن را به مردم بشنواند، اين شخص همان كسي است كه در عبادت پروردگارش شريك آورده است. پس از آن فرمود: هيچ بنده اي نيست كه عمل نيكي را پنهان نمايد، پس زماني دراز بگذرد، تا اين كه خداوند اثر نيكوي آن عمل را برايش آشكار سازد، و هيچ بنده اي نيست كه عمل بدي را پنهان نمايد، سپس زماني دراز بگذرد، تا اين كه خداوند اثر بد آن عمل را برايش آشكار نمايد.»(22)
در رساله توضيح المسائل امام خميني (ره) آمده:
«انسان بايد فقط براي انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس كسي كه ريا كند يعني براي نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است؛ خواه فقط براي مردم باشد، يا خدا و مردم هر دو را در نظر بگيرد.
همچنين مي فرمايد: اگر قسمتي از نماز را هم براي غير خدا بجا آورده، نماز باطل است، چه آن قسمت، واجب باشد مثل حمد و سوره، چه مستحب باشد مانند قنوت؛ بلكه اگر تمام نماز را براي خدا بجا آورد ولي براي نشان دادن به مردم در جاي مخصوص مثل مسجد، يا در وقت مخصوص مثل اول وقت، يا به طرز مخصوص، مثلا با جماعت نماز بخواند، نمازش باطل است.»(23)
پاورقي
1- رجوع شود به بحارالانوار، ج 72، ص 265 تا 305.
2- مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَة (الكافي، ج 5، ص 9، بحارالانوار، ج 74، ص 166).
3- يَا أَبَا ذَرٍّ لَا يَفْقَهُ الرَّجُلُ كُلَّ الْفِقْهِ حَتَّي يَرَي النَّاسَ أَمْثَالَ الْأَبَاعِرِ (عدة الداعي، ص 204).
4- نگاه كنيد به خصال، ج 1، ص 67، بحارالانوار، ج 72، ص 93 و 96.
5- نگاه كنيد به نهج الفصاحه، ص 350.
6- سوره مباركه كهف، آيات 103 و 104.
7- إِنَّ فَضْلَ عَمَلِ السِّرِّ عَلَي عَمَلِ الْجَهْرِ سَبْعُونَ ضِعْفاً (عدة الداعي، ص220).
8- مَنْ عَمِلَ حَسَنَةً سِرّاً كُتِبَتْ لَهُ سِرّاً فَإِذَا أَقَرَّ بِهَا مُحِيَتْ وَ كُتِبَتْ جَهْراً فَإِذَا أَقَرَّ بِهَا ثَانِياً مُحِيَتْ وَ كُتِبَتْ رِيَاء(عدة الداعي، ص 235، بحارالانوار، ج 69، ص 324).
9- محمد بن مسلم بن رياح الاوقص الطحان، فقيهي پارساست كه از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام بوده و از آنان روايت كرده است و مورد اطمينان ترين مردم بوده است چنان كه امام صادق عليه السلام در موردش فرمود: «بين زندگان و مردگان چهار نفر را بيش از همه دوست دارم، محمد بن مسلم از آنان است.» وي در سال 150 ه.ق. وفات يافت.
10- لَا بَأْسَ أَنْ تُحَدِّثَ أَخَاكَ إِذَا رَجَوْتَ أَنْ تَنْفَعَهُ وَ تَحُثَّهُ وَ إِذَا سَأَلَكَ هَلْ قُمْتَ اللَّيْلَةَ أَوْ صُمْتَ فَحَدِّثْهُ بِذَلِكَ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقُلْ رَزَقَ اللَّهُ تَعَالَي ذَلِكَ وَ لَا تَقُولُ لَا فَإِنَّ ذَلِكَ كَذِب (بحارالانوار، ج 69، ص 322).
11- فتواي تمام فقهاي مشهور فعلي همين است. توضيح المسائل، مسئله 947.
12- نگاه كنيد به نظريات پياژه و لورنس كلبرگ و مقاله دكتر اصغر احمدي به نام تحول انگيزشي انسان.
13- تا بيازمائيم كه كدام يك از شما بهتر عمل مي كند(سوره مباركه هود، آيه7، سوره مباركه ملك، آيه2).
14- اصول كافي، ج 2، ص 16.
15- إِنَّ النَّارَ وَ أَهْلَهَا يَعِجُّونَ مِنْ أَهْلِ الرِّئَاءِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ تَعِجُّ النَّارُ قَالَ مِنْ حَرِّ النَّارِ الَّتِي يُعَذَّبُونَ بِهَا (بحارالانوار، ج 72، ص 305).
16- إِنَّ الْمُرَائِيَ يُدْعَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَرْبَعَةِ أَسْمَاءٍ يَا كَافِرُ يَا فَاجِرُ يَا غَادِرُ يَا خَاسِرُ حَبِطَ عَمَلُكَ وَ بَطَلَ أَجْرُكَ وَ لَا خَلَاقَ لَكَ الْيَوْمَ فَالْتَمِسْ أَجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَه (أمالي الصدوق، ص 582).
17- انّ الله تعالي يقول: اَنَا اَغني الاَغنِياءِ عَن الشِّرك مَن عَمِلَ عَمَلاً فاَشرَكَ فيه غَيري فنصيبي له، فانا لا اقبل الا ما كان خالصا لي (الجواهر السنية-كليات حديث قدسي، ص332، با اندكي اختلاف)
18- إِنَّ الْجَنَّةَ تَكَلَّمَتْ وَ قَالَتْ إِنِّي حَرَامٌ عَلَي كُلِّ بَخِيلٍ وَ مُرَاء (بحارالانوار، ج ج 69، ص 305).
19- أَنَّ أَوَّلَ مَنْ يُدْعَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ جَمَعَ الْقُرْآنَ وَ رَجُلٌ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ رَجُلٌ كَثِيرُ الْمَالِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْقَارِي أَ لَمْ أُعَلِّمْكَ مَا أَنْزَلْتُ عَلَي رَسُولِي فَيَقُولُ بَلَي يَا رَبِّ فَيَقُولُ مَا عَمِلْتَ فِيمَا عَلِمْتَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ قُمْتُ بِهِ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَي إِنَّمَا أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ فَقَدْ قِيلَ ذَلِكَ وَ يُؤْتَي بِصَاحِبِ الْمَالِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَي أَ لَمْ أُوَسِّعْ عَلَيْكَ الْمَالَ حَتَّي لَمْ أَدَعْكَ تَحْتَاجُ إِلَي أَحَدٍ فَيَقُولُ بَلَي يَا رَبِّ فَيَقُولُ فَمَا عَمِلْتَ بِمَا آتَيْتُكَ قَالَ كُنْتُ أَصِلُ الرَّحِمَ وَ أَتَصَدَّقُ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَلْ أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ جَوَادٌ وَ قَدْ قِيلَ ذَلِكَ وَ يُؤْتَي بِالَّذِي قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقُولُ اللَّهُ مَا فَعَلْتَ فَيَقُولُ أَمَرْتَ بِالْجِهَادِ فِي سَبِيلِكَ فَقَاتَلْتُ حَتَّي قُتِلْتُ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَلْ أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ شُجَاعٌ جَرِي ءٌ فَقَدْ قِيلَ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أُولَئِكَ خَلْقُ اللَّهِ تُسْعَرُ بِهِمْ نَارُ جَهَنَّم (بحارالانوار، ج 69، ص 305).
20- إِيَّاكَ وَ الرِّيَاءَ فَإِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَي مَنْ عَمِلَ لَه (الكافي، ج 2، ص 293، بحارالانوار، ج 69، ص 266).
21- فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (سوره مباركه كهف، آيه 110).
22- قَالَ الرَّجُلُ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ لَا يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا يَطْلُبُ تَزْكِيَةَ النَّاسِ- يَشْتَهِي أَنْ يُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِي أَشْرَكَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَيْراً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّي يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَيْراً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّي يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّا (الكافي، ج 2، ص 293، بحارالانوار، ج 69، ص 282)
23- رساله امام خميني (ره)، مسأله هاي 947و946.