حواس پرتي
عدم اخلاص و حضور قلب، آفت نماز
يكي ديگر از عواملي كه موجب مي شود نماز تأثيري در حيات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سير ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.
تكيه كردن به صورت نماز و اعتماد به هيأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلي و قلبي به اذكار و اوراد و روح و حقيقت نماز، يكي از عوامل مهم عدم تأثيرگذاري آن است.
همانطوري مي دانيم مفهوم نماز و حقيقت آن، در ظاهرش خلاصه نمي شود بلكه نماز علاوه بر صورت و ظاهر، داراي سيرت و باطن نيز هست يعني حقيقت نماز بسي گسترده تر از تصور عده اي است كه آن را در حركات ظاهري محدود دانسته و به همان هيأت صوري تمسك و تشبث جسته اند، آثار نماز به حقيقت و روح آن پيوند و گره خورده است؛ و براي دسترسي و وصول به آن فوايد و آثار، چاره اي جز نفوذ به باطن و قيام به حقيقت آن نيست، و در واقع ذكر بودن نماز هم به همين معناست.
حقيقت و باطن نماز چيست؟
حضور قلب، فهم معناي اذكار، تعظيم در مقابل عظمت الهي و هيبت و عزت آن ذات ربوبي، رجاء و اميدواري از او، اعتراف و اقرار به بي مقداري و ناچيز بودن خويش از معاني باطنيه و مفاهيم كامله نماز است. (1)
از امام رضا عليه السلام در اين باب سؤال شد فرمودند: «علت تشريع نماز، توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است، و مبارزه با شرك و بت پرستي و قيام در پيشگاه خداوند در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاي بخشش از معاصي گذشته و تعظيم پروردگار.» (2)
بنابراين توقع دست يابي به همه آثار مفيده كه موجب صفاي باطن و جلاي دل و دوري بنده از قاذورات و پليديهاي اخلاقي مي گردد با صرف انجام حركات ظاهريه، انتظاري غيرمنطقي و عقلي مي نمايد چون اكتفا به ظاهر و غفلت از اينكه چه مي گويد و با كه سخن مي گويد و چه مي خواهد و حمد و ثنايي كه بر زبان مي آورد چه معنايي در بردارد چيزي از آثار نماز را برنمي تابد.
پس آنچه كه به نماز معني مي بخشد حركات ظاهريه آن نيست بلكه آن روح نماز است كه فرد نمازگزار را تعالي و كمال مي بخشد. و البته نه تنها نماز بلكه جميع عبادات داراي قشر و صورت، لب و حقيقتي است. ممكن است اگر شرايط را رعايت كند نماز و عبادتش صحيح باشد، ولي مقبول درگاه و پسند خاطر نباشد. و اگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معني پي برد نماز او حقيقت پيدا مي كند. پس بر مؤمن به حق و حقيقت و سالك الي الله به قدر معرفت لازم است كه خود را براي اين سفر معنوي و معراج ايماني مهيا كند و عوايق و موانع سير و سفر را از خود دور سازد». (3)
اينكه نماز را «ذكر الله» ناميده اند شايد وجهش اين باشد كه ذكر الله يعني استحضار ياد خدا در دل كه ملازم كمال و سعادت دو سر او مفتاح فلاح است. ملاك و ميزان هر عملي در خلوص و حضور است و با توجه به همين نكته است كه حضرت فرموده اند:
«همانا دو نفر از امت من به نماز مي ايستند و ركوع و سجودشان يكي است و حال آنكه ما بين آنها مثل ما بين زمين و آسمان است.» (4)
آنچنان كه از كلام بزرگان و اولياي دين استفاده مي شود:
«حضور قلب يعني فارغ ساختن دل از همه براي عملي كه به آن مشغول است تا اينكه بداند كه چه مي كند و چه مي گويد و تمركز فكر و اقبال به نماز داشته باشد و اين را خشوع دل نيز مي گويند يعني جميع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چيزي نگذرد و ديگري خشوع جوارح است كه اعمال ظاهري نمازگزار است.» (5)
حضور قلب يعني پرستش و عبادت خداي به نحوي كه گويا تو او را مي بيني و قلب تو تجلي گاه اوست و حداقل مراتب آن اينكه فهم كني كه اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند.»
«خدا را طوري عبادت كن كه گويا او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني همانا او تو را مي بيند.» (6)
از حضرت موسي عليه السلام روايت شده كه از جانب خدا بر او وحي شد:
اي موسي چون مرا ياد كني ياد كن و اعضاي تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت ياد من خاشع و باوقار باش و چون مرا ياد كني زبان خود را در عقب دل خود بدار يعني اول به دل ياد كن و بعد به زبان، و چون در حضور من بايستي، مانند بنده ذليل بايست، و با من با دل ترسناك و زباني راستگو مناجات كن.
و از امام باقر عليه السلام حديث شده است:
نمازهاي بنده گاهي نصف آن بالا مي رود و گاهي ثلث آن و گاهي ربع آن و گاهي همه آن و بالا نمي رود مگر آنچه دل او رو به آن آورد. (امر به نافله شده تا نقصاني كه به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام كند. )
اين سخن و كلام عرشي اميرالمؤمنين عليه السلام است:
«خوشا به حال آن كس كه خالص كند براي خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چيزي كه چشمش مي بيند و فراموش نكند ذكر خدا را به واسطه آن چيزهايي كه گوشش مي شنود و محزون نشود دلش به آن چه كه به غير عطا شده است.»
در سيره سيد الساجدين امام زين العابدين عليه السلام آورده اند كه ابوحمزه ثمالي گويد:
امام عليه السلام را ديدم كه نماز مي گذارد و رداي مباركش از كتف او افتاد او درست نكرد تا از نماز فارغ شد، من آن را به حضرت عرض كردم، فرمودند: آيا مي داني در خدمت كه بودم؟ به درستي كه نماز به درجه قبول نمي رسد مگر به قدري كه دل متوجه او باشد.» (7)
بنابراين، مستفاد از اخبار و روايات اين است كه نماز بدون خلوص و حضور، اگر چه مقبول حق است و از حيث فقهي رفع تكليف مي كند ولي چنين نمازي محرك انسان در طريق وصول و مسير عروج نيست. يعني اگر كسي نماز بدون حضور قلب اقامه كند به تكليف خود عامل بوده و به همين جهت عقاب و عذاب تارك الصلاه بر او مترتب نيست و به همين دليل به حكم فقهي مهر صحت بر او مي خورد و ليكن اثر چنين نمازي به همين مقدار است كه فارق ميان او و تارك نماز است.
پس معلوم شد كه اگر نماز ما آن همه تأثير معنوي و عرفاني را كه در روايات آمده ندارد گيرش در كجاست. رادع و مانع اصلي اين است كه دل به نماز نمي دهيم. اكثر ما راضي هستيم به اينكه نمازي خوانده باشيم تا در زمره سركشان و طاغيان قرار نگيريم و اين نكته را از آن جهت گوييم كه وقتي به نماز ايستيم بسياري از كارهاي فراموش شده در اذهان زنده مي شود. تو گويي نماز كليد خاطرات و رمز بازگشايي اوهام و خيالات است. در غالب نمازهاي ما اين كلام امام خميني (رحمه الله) صادق است كه: «نماز كليد دكان يا چرتكه حساب يا اوراق كتاب و يا فرصتي براي مشغول شدن به افكار متشتته و خواطر شيطانيه ماست.» (8)
«يكي از بزرگان ابتدا به جوالبافي اشتغال داشته است و روزي يك جوال مي بافت و آخر هفته حساب مي كرد و مزد شاگردهايش را مي پرداخت. روزي به هنگام حساب يك جوال از قلم افتاد آنچه فكر كردند كه آن را به چه كسي داده اند به خاطرشان نيامد. غروب نزديك بود و استاد نماز نخوانده بود، مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسي داده است. پس از اتمام نماز، شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلاني داده ايم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مي خواندي يا جوال پيدا مي كردي؟ استاد از اين واقعه متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گرديد.» (9)
و نيز در همين باب در شرح حال سيد رضي و سيد مرتضي علم الهدي دو برادري كه از شاگردان وارسته شيخ مفيد (رحمه الله) بوده اند آورده اند كه سيد رضي به برادر بزرگ خود سيد مرتضي در نماز جماعت اقتدا نمي كرد برادر بزرگتر به نزد مادر شكايت برد و مادر، سيد رضي را نصيحت كرد. سيد رضي به توصيه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا كرد. اما در اثناء نماز، نمازش را تمام كرد و از مسجد بيرون رفت، سيد مرتضي نزد مادر آمد و گفت: سيد رضي آنچه امروز كرد بدتر از پيش بود، مادر ماجرا را از سيد رضي جويا شد. سيد رضي در جواب گفت: در اثناء نماز ديدم كه برادرم در خون حيض غرق است به ناچار نماز را شكستم چون كه طهارت شرط صحت نماز است، مادر، شرح حال را با سيد مرتضي در ميان گذاشت. سيد گفت: راست مي گويد، زيرا در مسير رفتن به مسجد زني درباره احكام خون حيض از من سؤال كرد به او پاسخ دادم. اما در اثناء نماز به اين انديشه افتادم كه جوابي كه دادم درست بود يا اشتباه. (10)
پس علم و آگاهي به اين نكته بر همه خصوصا بر جوانان كه داراي قلبي پاك و باطني صاف مي باشند لازم است كه حضور قلب و اخلاص هر چند كه شرط صحت نماز نيست ولي شرط كمال آن است و بايد اين مانع كه خواطر غير الهي و شيطاني در حال نماز است را از بين برده و نمازي با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم ملك به ملكوت پرواز دهد كه «الصلاة مِعراج المؤمن.» (11)
«قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
أَيُّمَا عَبْدٍ الْتَفَتَ فِي صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ يَا عَبْدِي إِلَي مَنْ تَقْصِدُ وَ مَنْ تَطْلُبُ أَ رَبّاً غَيْرِي تُرِيدُ أَوْ رَقِيباً سِوَايَ تَطْلُبُ أَوْ جَوَاداً خَلَايَ تَبْغِي وَ أَنَا أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ وَ أَجْوَدُ الْأَجْوَدَيْنِ وَ أَفْضَلُ الْمُعْطِينَ أُثِيبُكَ ثَوَاباً لَا يُحْصَي قَدْرُهُ أَقْبِلْ عَلَيَّ فَإِنِّي عَلَيْكَ مُقْبِلٌ وَ مَلَائِكَتِي عَلَيْكَ مُقْبِلُونَ فَإِنْ أَقْبَلَ زَالَ عَنْهُ إِثْمُ مَا كَانَ مِنْهُ فَإِنِ الْتَفَتَ ثَانِيَةً أَعَادَ اللَّهُ لَهُ مَقَالَتَهُ فَإِنْ أَقْبَلَ عَلَي صَلَاتِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ تَجَاوَزَ عَنْهُ مَا كَانَ مِنْهُ فَإِنِ الْتَفَتَ ثَالِثَةً أَعَادَ اللَّهُ لَهُ مَقَالَتَهُ فَإِنْ أَقْبَلَ عَلَي صَلَاتِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ فَإِنِ الْتَفَتَ رَابِعَةً أَعْرَضَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَعْرَضَتِ الْمَلَائِكَةُ عَنْهُ وَ يَقُولُ وَلَّيْتُكَ يَا عَبْدِي إِلَي مَا تَوَلَّيْت ؛ (12)
رسول گرامي اسلام - صلي الله عليه و آله - فرمود:
هر بنده اي كه در نمازش توجه به غير خدا پيدا كند، خداوند تعالي به آن بنده خطاب مي كند:
اي بنده ي من! اراده ي چه كسي را مي كني؟ و از كي طلب حاجت مي نمايي؟ آيا پروردگار ديگري غير از من انتخاب كرده اي؟ و يا به رقيب من توجه مي نمايي و از او طلب مي نمايي؟ و يا جوادتر و سخاوتمندتري غير از من يافته اي؟ و حال اين كه من اكرم الاكرمينم و أجودالأجودينم، و شايسته ترين عطاكنندگان من مي باشم. من به تو ثواب بي حساب مي دهم كه اندازه اش قابل شمارش نباشد، به من توجه كن و به سوي من بيا، كه من نيز به تو روي مي آورم و ملائكه ام نيز به تو روي مي آورند، پس اگر (بنده) برگشت و رو به خدا آورد، خداوند گناهانش را مي آمرزد، اگر مجدداً رو از خدا برگردانيد، خداوند آنچه را كه ابتدا به او خطاب كرده بود دوباره به او مي گويد. پس اگر برگشت و رو به خدا آورد خداوند تعالي گناهانش را مي آمرزد و از تقصيرش مي گذرد. و هر گاه بار سوم به غير از خدا رو آورد خداوند نيز همان سخنان اول را برايش تكرار مي كند، اگر به خدا توجه پيدا كرد خداوند گناهش را مي آمرزد. و هر گاه بار چهارم از خداي تعالي رو برگردانيد خداوند اين بار او را نمي بخشد، بلكه از او اعراض مي نمايد، و ملائكه اش نيز از او روگردان مي شوند، و مي فرمايد: بنده ي من از تو روگردانم تا هنگامي كه تو روگرداني.»
پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله - در جايي فرمود:
هر كس در حضور مردم نمازي نيكو بگزارد و در غياب مردم نمازش را خراب نمايد، پس اين يك اهانتي است به ذات اقدس الهي. (13)
اينگونه نمازگزاران مصداق بارز كلام عتاب آلود خداوند مي باشند كه فرمود:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون ؛
اي واي بر نمازگزاران كه دل از ياد خدا غافل دارند.» (14)
و يا اينكه رسول گراميش فرمود: هر كس كه نداند و نفهمد كه در نماز چه مي گويد نقصان كرده است.
همچنان كه پيامبر صلي الله عليه و آله بدان هشدار دادند:
«همانا براي تو از نماز، همان مقداري است كه بدان با قلبت توجه داشته اي.» (15)
روزي امام جعفر صادق(ع) به جهت آموزش صحيح خواندن نماز به يكي از اصحاب خود به نام حَمّاد بن عيسي جُهَنِي ابتدا نمازي را بجا آورد و سپس به وي اينگونه توصيه فرمود:
اي حمّاد! اين طور بايد نماز بخواني. آري، در حال نماز بازي نكن و به خود مشغول نباش، با دست و انگشت خود بازي نكن، به اين طرف و آن طرف نگاه نكن و همچنين از روبرو هم به تماشاگري كه موجب حواس پرتي مي شود نپرداز.» (16)
و در همين دسته است، آنچه كه فقها از مكروهات به حساب آورده اند. مانند: در فشار راندن فضولات بدن بودن، چُرت زدن، آب دهان و بيني انداختن، كارهاي بيهوده، بازي كردن با انگشتان، و ديگر چيزها، كه تمامي اين امور مخالف روي دل به نماز داشتن بوده و فروتني در نماز را از بين مي برد. كسي كه بول و غايط خود را نگاه مي دارد و بدينوسيله به خود فشار آورده و دچار ضررهاي جسمي مي شود اين كار، علاوه بر زيان براي سلامتي، در نماز هم موجب عدم تمركز فكر مي شود و حضور قلب را از بين مي برد. امام صادق(ع) فرمود: نماز چنين كساني قبول نمي شود.(17)
پيامبر گرامي(ص) مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي مي كند فرمود: اگر دل او خاشع بود اعضا و جوارحش نيز خاشع بودند.(18)
چيزهايي كه ذهن نمازگزار را از نماز دور نمايد موجب آفت زدن به نماز مي گردد. امام خميني رحمه الله عليه نيز فرموده اند:
«مكروه است نمازگزار در موقع نمازخواندن به اطراف نگاه كند و يا با ريش يا دست خود بازي نمايد.»(19)
پاورقي
1- معراج السعادة، ص 666.
2- وسايل الشيعه، ج 3، ص 4.
3- معراج السعادة، ص 666. سر الصلاة، ص 22.
4- إِنَّ الرَّجُلَيْنِ مِنْ أُمَّتِي يَقُومَانِ فِي الصَّلَاةِ وَ رُكُوعُهُمَا وَ سُجُودُهُمَا وَاحِدٌ وَ إِنَّ مَا بَيْنَ صَلَاتَيْهِمَا مِثْلُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ (بحارالانوار، ج 81، ص 249).
5- معراج السعاده، ص 666.
6- اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ (بحارالانوار، ج 25، ص 204)
7- سر الصلاه (امام خميني)، ص 36، معراج السعاده، ص 668 به بعد.
8- امام خميني، سر الصلاه، ص 48.
9- نشان از بي نشانها، ص 323.
10- نشان از بي نشانها، ص 323.
11- نماز مصلح و معراج در غربت، يدالله صفري، ص110-114.
12- بحار الأنوار (چاپ بيروت)، ج 81، ص 244.
13- مَنْ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ حَتَّي يَرَاهَا النَّاسُ وَ أَسَاءَهَا حِينَ يَخْلُو فَتِلْكَ اسْتِهَانَةٌ اسْتَهَانَ بِهَا رَبَّه (نهج الفصاحة؛ مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلي الله عليه و آله، ص738).
14- سوره مباركه ماعون، آيات 5 و 6.
15- إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ بِقَلْبِكَ (بحار الأنوار، چاپ بيروت، ج 81، ص260).
16- جلوه هاي نماز در قرآن و حديث ص162-164 (با تلخيص).
17- محجةالبيضاء، ج1، ص354.
18- اطيب البيان، سيد عبدالحسين طيّب، ج1 ، ص164.
19- رساله عمليه، امام خميني(ره)، مسأله 1157.