اثر دعا در تغيير سرنوشت


از سوي خداوند به يكي از پيامبران به نام حِزقيل (1) الهام شد كه به فلان حاكم بگو: پس از مدت اندكي، مي ميري.
حزقيل پيام خداوند را به او ابلاغ كرد. حاكم سخت وحشت زده شد. روي تختش به دعا و راز و نياز پرداخت و به قدري در دعا متوجه خداوند بود كه ضعف بر او عارض شد و از روي تخت به زمين افتاد، و در دعايش مي گفت:
«يا رَبِّ أَجِّلْنِي حَتَّي يَشِبَّ طِفْلِي وَ أَقْضِيَ أَمْرِي؛
پروردگارا! به من آن قدر مهلت بده كه كودكم بزرگ شود و زندگي خود را سامان دهم.»
خداوند دعاي او را به استجابت رساند، و به حزقيل وحي كرد: برو به حاكم بگو مرگ تو را تا پانزده سال تأخير انداختم.
حزقيل عرض كرد: «اي خداي من! مي داني كه من هرگز دروغ نگفته ام.»
به او وحي شد: «تو بنده ي مأمور هستي، برو و اين پيام مرا به او ابلاغ كن.»(2)

پاورقي

1- حزقيل سومين خليفه بعد از موسي عليه السلام در بني اسرائيل.
2- بحار الأنوار، چاپ بيروت، ج 4، ص 112.

بازگشت