نماز حضور
اين چرخ پرتلاش و پر از رمز و پر ز راز
از خود به جز نياز چه دارد ز دير باز
هر كهكشان و هر چه در آن است از قديم
در پيشگاه قدس خدا مي برد نماز
جانت چو شبنمي است به گلزار اين جهان
اين شبنم از وجود چه دارد بجز نياز
صبح است و گاه خلوت و رفتن به سوي دوست
برخيز و بركن از تن خود اين قباي ناز
اين پنچ نوبتي كه درآيي حضور دوست
بهتر غنيمتي است كه مي آوري فراز
بانگ اذان به گوش و دل آيا شنيده اي
از بام چرخ هم شنو اين بانگ دلنواز
وقت نماز و گفتن الله اكبر است
بشتاب با نشاط و در اين دم وضو بساز
داني نماز چيست؟ كه معراج مؤمن است
حق با نماز بر تو بداده است اين جواز
با لطف رب قيام و قعودت ميسر است
درها ز مهر دوست به روي تو هست باز
هشدار اي عزيز چه گويي در اين حضور
بنگر كه از نشيب كجا رفته اي فراز
سيد حسين ميرزاده