بوي ناز


باز احساسم شكوفا مي شود
غنچه هاي شعر من وا مي شود

باز مي خواهد دلم غوغا كند
رازهاي عشق را پيدا كند

اي خدا، دنياي من سرد است و سرد
در دلم سينايي از درد است و درد

ليك آرامش دهد يادت به دل
ورنه پاي زخمي ام ماند به گل

دست هايم سوي تو پل مي شود
روحم از ياد تو پرگل مي شود

گفتگوها با تو دارم اي خدا
بر درت چشم انتظارم اي خدا

تا به كوي تو دلم پرواز كرد
باب هاي معرفت را باز كرد

هاتفي گفت اين خبر را با شتاب
اي ز خود گمگشته خود را بازياب

اين بود رمز رهائي و نجات
الصلوة، الصلوة، الصلوة

«آسمان ديده ام ابري شده»
سينه ام درياي بي صبري شده

شهپر انديشه ام در اوج شد
با نماز اين قلب من پر موج شد

دل چو پر از ياد رحمان مي شود
قلب شيطان تيرباران مي شود

بوي ياس و نسترن ها بوي ناز
در نماز است و نماز است و نماز

عشق را ديباچه ي شوري نماز
ترجمان سوره ي نوري نماز

پايه ي ايمان و تقوائي و دين
من بر اين باور يقين دارم يقين

بايد امشب نغمه ها را سر كنم
سوره القدر را از بر كنم

تا وضو سازم به قصد قرب يار
سر نهم در خاك كويش بيقرار

من روم در آسمان در بيكران
پا گذارم در ميان كهكشان

باز آيد آن صدا از شهر نور
از فراسوي زمان آن دور دور

كاي «فريبا» اين بود رمز نجات
الصلوة، الصلوة، الصلوة

فريبا قنبري

بازگشت