مرد بي پايان


در هوا رقصيد شمشيري كه ايماني نداشت
ضربتي بر فرق مولا زد كه درماني نداشت

صبح روز بعد گرم كاسه هاي شير بود
شير حق در پيكر سردش دگر جاني نداشت

تا قيامت راز سرخ عاشقي جا مانده است
در مناجات علي - مردي كه پاياني نداشت -

افسر فاضلي پيرجل

بازگشت