نماز ظهر عاشورا


ظهر است وقتي كه ستم شمشيرها را آخته
اسب است آن كه بر تن مردانِ باران تاخته

سرخ است آغوش زمين خونرنگ از فواره ها
نيزار در نيزار از تيري كه خصم انداخته

آرام مردان سحر آرام در سجّاده ها
ظهر است در اطراف خود ديوار از خون ساخته

ظهر است آواي اذان در انحصار بالها
از صبح بر بال عطش تا ظهر بال فاخته

قاسم رفيعا

بازگشت