در تشهدهاي من...


در گلوي لحظه ها بغض صداي كيست اين
يك نيستان ناله و سوز است، ناي كيست اين

ناگهان در سينه ها شور جنون كيست باز
در رگ انديشه ها جريان خون كيست باز

سينه سينه مي وزد راز و نيازي تا هنوز
نيتِ سرخِ بلنداي نمازي تا هنوز

استخوان سوز است امشب شعله تب گوييا
پرده در پرده دلم مي سوزد امشب گوييا

در تبي اندازه قدقامت سجاده ها
در خودم مي ايستم پشت سرِ افتاده ها

در دلم، هفتاد و دو سوز است، هفتاد و دو تب
مي وزد اين داغ روي لحظه هايم روز و شب

در نفس هايم زلالِ عطر نام كيست باز
در تشهدهاي من شهد سلام كيست باز

مصطفي ملك عابدي

بازگشت