داغ


در تَفِ دشت، اگر رونق باغي ست هنوز
از نفس هاي سليس تو سراغي ست هنوز

جرأت باديه با باد نخواهد لرزيد
تا به نامت سرِ هر كوچه چراغي ست هنوز

يك به يك آمد و با اهل طريقت طي كرد
گام هاي تو اگر شرط بلاغي ست هنوز

سايه آبي دستان قنوتت كافي ست
زير سوز و تب اگر جاي فراغي است هنوز

سرخي سجده خورشيد به هنگام غروب
شرح حالي ست كه داغي ست كه داغي ست هنوز

مصطفي ملك عابدي

بازگشت