نغمه توحيد


مؤذن نغمه توحيد سر كن
صلا ده اهل ايمان را خبر كن

سروش عرش حق را همصدا شو
سفير خالق ارض و سما شو

رسان بر عرش گلبانگ اذان را
بخوان نام خداي مهربان را

گواهي ده كه او را نيست ثاني
دو عالم را به جز او نيست باني

بگو باشد حبيب حق محمد (ص)
رسول خالق يكتاي سرمد

مؤذن صحن دل را منجلي كن
چراغ راه خود مهر علي كن

گواهي ده كه از بعد پيمبر
علي باشد ولي حي داور

بگو مولا علي ما را امام است
بگو دين بي ولايش ناتمام است

مؤذن با صداي گرم و گيرا
جماعت را بخوان سوي مصلا

به گلبانگي جماعت را كن آگاه
كه باشد با جماعت دست الله

بگو پوئيدن اين ره صلاح است
شما را اين ره خير و فلاح است

جماعت را بگو خير است اين كار
بكن زين كار مردم را خبردار

بگو قد قامت و كن راست قامت
به قد قامت بياد آور قيامت

مؤذن جز ره حق راه ما نيست
دو عالم را خدايي جز خدا نيست

مؤذن در نوايت شور و حال است
نوايت گويي از ناي بلال است

تو هم بشتاب تا بنديم صف را
يكي سازيم دل را و هدف را

به سوي كعبه رو آريم با هم
نماز عشق بگذاريم با هم

نماز عشق يعني عشق جانان
خداوندي كه باشد هستي از آن

خوشا آنكس كه با جانانه پيوست
به هنگام نماز از خويش بگسست

خوشا آنكس كه راه حق بداند
نماز وصل چون مولا بخواند

نماز خود اگر خواهي علي وار
قدم در راه او مردانه بگذار

تشيع يعني از اين راه رفتن
سحر بر درگه الله رفتن

خوشا آنان كه عاشورا نشانند
نماز وصل در مقتل بخوانند

اگر از كربلا ياد آري اي دوست
نمازت را سبك نشماري اي دوست

حسين از بهر آن جان را فدا كرد
نماز وصل در مقتل ادا كرد

بسويش تير مي آمد ز هر سو
ولي او گرم گفتن بود با هو

به كار شاه دين اين رمز و راز است
كه اي مردم ستون دين نماز است

نماز است اين كه باشد پايه دين
نه من گويم پيمبر گفته است اين

الهي «برزگر» را ديده واكن
دلش را با حقيقت آشنا كن

علي وحيد دستگردي «برزگر»

بازگشت