الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ ...
ا: اي كه مي خواهي دلت گنجينه ي عرفان شود
اين دو دستت بايد اول رحل يك قرآن شود
ل: لب مكن وا جز به نام آنكه هستي آفريد
عاشق او گر شدي او عاشق جانان شود
ذ: ذوالجلال حي دانا خالق يكتا خداست
هر كه گردد بنده اش از لطف او انسان شود
ي: يك زمان انديشه كن اول خدا را بنده شو
گر شدي بنده دليلت حضرت سبحان شود
ن: نصرت و ياري بجوي از درگهش صبح و مسا
تا كه قلبت بر هواي نفس تو سلطان شود
ا: اي برادر سرنوشت آدم و شيطان بخوان
گر كه مي خواهي برايت زندگي آسان شود
ن: نام شيطان را شنيدي از چه رو لعنت شده
سجده بر آدم نكرد و عاقبت بريان شود
م: مزد او شد لعنت و نفرين و آتش اين چنين
پس براي بي نمازان اين دو صد چندان شود
ك: كبك نفس آدمي سر زير برف غفلت است
چون به زعم او معاصي اين چنين پنهان شود
ن: نعمت افزون او بي مزد و منت مي رسد
با نمازت شكر نعمت كن كه او خندان شود
ا: اسم اعظم در قيام است و ركوع و سجده تين
خوش به حال آنكه چشمش اين سه جا گريان شود
ه: همدم و همراز پيغمبر نمي گردد كسي
جز به اخلاص عمل، كي هر كسي سلمان شود
م: مسح سر تا مسح پا يعني سراسر بنده ئي
مخلص او گر نباشي رهبرت شيطان شود
ف: فاتح كل وجودت گر نباشي در قيام
دل بهنگام ركوعت واله و حيران شود
ي: يك شبي تنهاي تنها در دل پاك سحر
از معاصي توبه كن تا دل پر از ايمان شود
ا: امر حق را كن اطاعت در عبادتهاي خويش
تا ولايت هديه بر تو از ره احسان شود
ل: لطف او گر صاحب صد قصر و رضوانت كند
از ولايت گر شدي غافل همه ويران شود
ا: اسب نفس خود سواري با غرور و بي خيال
هيبت تكبير تو تا بشنود لرزان شود
ر: راه عصيان مي شود مسدود و از لطف خداي
راه سجده باز و سجاده در رضوان شود
ض: ضامن رزق همه آن رازق بي ادعاست
كي روا باشد كه آدم عبد اين و آن شود
ا: اولين برگ كتاب زندگي باشد نماز
گر قبول افتد رضاي حضرت منان شود
ق: قيمت هر چه عبادت در خلوص نيت است
عابد بي محتوا در دام دل زندان شود
ا: آن در و ديوار و قصر و حوريان نازنين
بر گروه بي نمازان خانه ي احزان شود
م: مرز بين كفر و اسلام اين نماز است و نماز
بي وجودش قصر ايمان سست و بي بنيان شود
و: واي بر ما واي بر ما گر عمود دين شكست
بعد از آن هر مسلمي سرچشمه ي عصيان شود
ا: اسم و رسم مسلمين باشد به تقواي خدا
واي اگر روح شريف مسلمين عريان شود
ا: اين همه گلبوته در گلزار دين بشكفته است
همتي تا كل عالم سبز و گلباران شود
ل: لحظه لحظه عمر ما چون سايه روشن مي رود
واي بر اين عمر ما گر لحظه ها طوفان شود
ص: صبر اگر در قسمت و تقدير و غمهايت نبود
سرنوشت تو مثال يوسف كنعان شود
ل: لاله و نسرين و سوسن دائما در ذكر او
در سپاس آنكه صحرا زنده از باران شود
و: وصل اگر خواهي شوي بر درگه قرب خداي
وقت سجده رهنمايت حضرت سبحان شود
ت: تائب درگاه تو يارب كجا روي آورد
با همه شرمندگي «شايان» ترا مهمان شود
ابراهيم شايان