مشك عطش


چندي است كبوتر غزل، سرخ
افتاده به بستر غزل، سرخ

خون نامه ي كربلايي ماست
بر مسلخ دفتر غزل، سرخ

شايد كه كبوتر دلم را
كشتند به خنجر غزل، سرخ

امروز كبوتري نيامد
ديروز ابوذر غزل، سرخ

هفتاد و دو تيغ در نيايش
هفتاد و دو پيكر غزل، سرخ

اي مشك عطش به ياد داري؟
لب تشنه برادر غزل، سرخ

گويا به نماز ايستاده
آئينه حيدر غزل، سرخ

بگذار بگريد آسمان هم
خون بر سر ساغر غزل، سرخ

مي مانم و تيغ مي نويسم
گشته است سراسر غزل، سرخ

مريم اكبردوست سليمي

بازگشت