نماز سرخ صنوبر
آخرين نماز امام (ع)
هنگامه ي قيامت عاشورا
صحراي عشق، عرصه ي محشر بود
دلها ز داغ سرخ عطش بي تاب
چشم تمام آينه ها، تر بود
صحرا پر از حضور شقايق ها
لبريز عطر بال كبوتر بود
دستي ز باغ فاطمه (س) گل مي چيد
باغي كه سبز و سرخ و معطر بود
سروي ميان معركه در آتش
از شعله ي شرار ستمگر بود
از سوز تشنه كامي گل، مي سوخت
مردي كه داغدار برادر بود
مردي ز نسل آبي درياها
با اوج بي كرانه برابر بود
مثل شميم عاطفه عطرآميز
مثل زلال سوره ي كوثر بود
آيينه ي رشادت مولايي
نستوه، شب شكار، دلاور بود
سرشار آيه آيه غم و ماتم
مردي كه نور چشم پيمبر بود
بر لب سرود سرخ نيايش داشت
روحش، قرين درد مكرر بود
او را ز جاودانگي ايمان
آواي جاودانه ي باور بود
باران تير بود رها، اما
سردار عشق را سر ديگر بود
تا قبله ي حضور خدا جاري
عطر نماز سرخ صنوبر بود
در سر هواي سبز پريدن داشت
روحي كه در نماز، شناور بود
نسترن قدرتي