پنجره اي به بهار
اي دل انگيزتر از لذت پرواز، نماز
عشق ورزي مرا فرصت ابراز، نماز
در زلال تو كه سرچشمه ي رود شوقي
مي شوم با نفس آينه همراز، نماز
با تو يك پنجره دارم به تماشاي بهار
بي تو با سردترين حنجره دمساز، نماز
دلت از دختر خورشيد خبر دارد و عشق
لبت از ماندن و پوييدن و آغاز نماز
من كويري تر از آنم كه به خود سبز شوم
روزني كن به دل سوخته ام باز، نماز
با طمأنينه ي الفاظ تو آرام شوم
اي غزلسازترين مرغ خوش آواز، نماز
در حوالي تو صد چشمه ي پاك است و زلال
و من و اين همه داغ جگرانداز، نماز
غنچه ي لاله ام و داغ شكفتن دارم
حرفها دارم از آن نرگس غماز، نماز
اي خوش آن اوج نشينان كه به بال و پر سرخ
تا عروج تو رسيدند به پرواز، نماز
در كدامين غزل سبز به من هديه شدي
كه پر از شوق شكفتن شده ام باز، نماز
رضا خيري «شكيب»