سجاده سرسبز نماز


تك و تنها به كه مي انديشم
دلم از چيست پريشان شده است

كيست در خلوت تنهايي من
همه ذرات من ايمان شده است

شوق ديدار تو در دل دارم
طاقت آتش هجرانم نيست

دل به درياي حقيقت زده ام
تا تو هستي غم طوفانم نيست

باز در خلوت تنهايي من
لحظه ها صاف و زلالي شده اند

از افق تا به افق آينه ها
همه از غير تو خالي شده اند

باز از آن دور از آن سوي فلق
بانگ جانبخش اذان مي آيد

آسمان تا به زمين خم شده است
رخ به دامان افق مي سايد

خواهشي در دل من مي شكفد
خواهش رويش گلهاي نياز

خواهش وصل تو در سجده ي عشق
روي سجاده ي سر سبز نماز

سيف اله خادمي «خادم»

بازگشت