دري به خانه خورشيد


دري به خانه خورشيد باز كرد
شبانه آنكه نماز نياز كرد

دلم به شوق تو با لكّه هاي ابر
سفر به خلوت آفاق راز كرد

چه عاشقانه دلم را نواختند سحر
كه گريه به عشق تو ساز كرد

چراغ گريه طلب كن كه آفتاب
شد، آن كه گريه به سوز و گداز كرد

چه در حضور كمان ركوع بود؟
كه (تيره آه) مرا كارساز كرد

دلي كه داغ تو او را شكسته بود
همين شكسته شدن، سرفراز كرد

دلا نوازش پر شور عشق بود
طنين شعر تو را دلنواز كرد

قربان وليئي

بازگشت