مسجد


نرم نرم از درخت شب ريزد
بر بسيط زمين شكوفه ي تر

مي تراود زباغ مسجد پير
گل نيلوفر اذان سحر

عطر توحيد در هوا جاري است
لحظه ها آسماني و بكرند

گوش دل باز كن به جان بشنو
رود و دشت و نسيم در ذكرند

كمتر از ذره نيستي برخيز
سنگ ها هم ز شوق بشكفتند

مي رسد تا اذان به گوش درخت
برگ ها هم به سجده مي افتند

محمدرضا سهرابي

بازگشت