ركوعي به اخلاص


به پا خيزم و رمز و رازي كنم
«وضويي» بگيرم نمازي كنم

وضويي بگيرم صفايي دهم
دلارام خود را صلايي دهم

به «نيت» در راز را واكنم
بجز او ز هر چيز پروا كنم

«اقامه» كنم تا كه در واكند
مگر در دل عاشقم جا كند

به «حمدي» نيايش كنم عشق را
ثنا و ستايش كنم عشق را

به «توحيد» امداد خواهي كنم
دلم را رها از تباهي كنم

«ركوعي» به اخلاص، جان پرورست
كه نام نكويش جهان پرور است

به «سجده» توان بوسه زد پاي او
به چشمان دل ديد سيماي او

«قنوتي» دل خسته وا مي كند
مرا راهي كبريا مي كند

«تشهّد» بخوانم شهادت دهم
نشان شوق و شور و ارادت دهم

و زان پس فرستم به دلبر «سلام»
كه يعني همه من توام «والّسلام»

علي اكبر پورمند

بازگشت