زير نور ماه


آفتابِ خسته تن پر مي كشد
چون كبوتر از لب ايوان ما

نغمه گرم مؤذن باز هم
مي نشيند بر دل پس كوچه ها

تك درخت بيد، روي فرش خاك
زير نور ماه مي خواند نماز

برگ برگ او به روي شاخه ها
مي كند در گوش شب راز و نياز

چادري از شِكوه بر سر مي كشم
باز مي بارد دو چشمم بي صدا

مي شود سجّاده خوشبوي من
غرق نور و غرق گلهاي دعا

مهري ماهوتي

بازگشت