ديوان عشق


مي چكد از ديده ام باران عشق
ديده ام در اشك خود چشمان عشق

در فراسوي ضيافت هاي دل
مي سرايم شعري از ديوان عشق

غم ز اعماق دلم كوچيد و رفت
گفت باور كرده ام ايمان عشق

بر در ميخانه عشق و صفا
بسته ام با جام مي پيمان عشق

مي دهد هر لحظه بر قلبم ندا
جان من آماده فرمان عشق

در خرابات حزين زندگي
مي شتابد سوي دل سامان عشق

كاش مي شد بشنود محبوب من
رازهاي «هاني» پژمان عشق

كتايون سهراب نژاد

بازگشت