آيينه نور


رقص رويش تا به لب، تصنيفِ تر دارد نماز
بذر بيداري به دشت سينه مي كارد نماز

تا عروس صبحدم خود را بيارايد به نور
دم به دم از هر طرف آيينه مي بارد نماز

شستشو كن ديده را در بركه هاي روشني
تا كه عكس روز را بر ديده بنگارد نماز

مي گريزد از ميان، خفّاش كور زندگي
چون نقاب از چهره خورشيد بردارد نماز

چاوش مهر است و دارد قصد رويش را به لب
شب ستيزان را نويد صبح مي آرد نماز

كتايون سهراب نژاد

بازگشت