آشنايي با خود


دوباره بوي تو در كوچه هاي ده پيچيد
شميم گام تو در باغ غمزده پيچيد

دوباره بِين همه لاله هاي صحرايي
نويد قاصد خورشيد آمده پيچيد

به گوش چلچله تكبير مي زند بر بام
صداي اوست كه در گوش دهكده پيچيد

براي خلوت خود با خدا چه مي خواهيم؟
هنوز مانده در اينجا، چرا؟چه مي خواهيم؟

سپيده سكه خود را بنام ياران زد
نهيب لطف بهاري به قلب ياران زد

نسيم ياد خدا در ميان دِه پيچيد
وزيد نرم و سپس بر اوان ايمان زد

دوباره گنبد زيباي دشت آبي شد
دوباره ياد خدا بر دل درختان زد

براي خلوت خود با خدا چه مي خواهيم؟
هنوز مانده در اينجا، چرا؟چه مي خواهيم؟

بيا به ايل بهاران بپا شدن زيباست
و با تمامِ خودت، آشنا شدن زيباست

بيا كه رخت سفر از سكوت بربنديم
كه از سكوت و سياهي جدا شدن زيباست

رها شويم، پرستوي باغ خود باشيم
ميان باغ صداقت رها شدن زيباست

براي خلوت خود با خدا چه مي خواهيم؟
هنوز مانده در اينجا، چرا؟چه مي خواهيم؟

شكوفه صالح

بازگشت