چشمه نور


سحر از ساقه هاي سبز دعا
يك سبد اشتياق مي چينم
در حضور خدا دل خود را
بي قرار نماز مي بينم

دست بيعت در آستان نماز
مي دهم با خداي نيلوفر
مي گريزم ز سايه ترديد
مي رسم تا نهايت باور

روي سجاده اي به وسعت نور
اقتدا مي كنم به ياس سپيد
مي رسم از طنين بانگ اذان
به رهايي، به روشني، به اميد

مي نشينم كنار چشمه نور
روح خود را در آب مي شويم
با دلي تشنه ركوع و سجود
راه ديدار دوست مي پويم

طاهره حاجي خاني

بازگشت