از بي چراغي خسته ام


اي خدا يك پنجره پرواز ده
بالهاي روشنم را باز ده

اي خدا در اين قفس پوسيده ام
مرده ام با هر نفس پوسيده ام

در هوايت از هوي خالي شدم
پر زدم عين سبكبالي شدم

اي خدا چشمم به اشكي تشنه است
در گلو بغضي به رنگ دشنه است

اي خدا هر كس سراغ از من گرفت
يك شقايق زار داغ از من گرفت

اي خدا از بي چراغي خسته ام
بي صفاي كوچه باغي خسته ام

چشمه اماره ام را كور كن
پس مرا با آينه محشور كن

اي خدا گر بيش يا كم زيستم
در هواي شرجي غم زيستم

چون غزل از عشق لبريز است دل
سرزميني مثنوي خيز است دل

اين غزلها حافظ آهنگ است و بس
مثنوي ها مولوي رنگ است و بس

اي خدا امشب قلندر مي شوم
آتش غم را سمندر مي شوم

اي دل من اي دو بيتي خوان من
اي تو باباطاهر عريان من

آتش غم در تنم افروختي
جامه شعله برايم دوختي

دره بودم كوه سان پيدا شدم
قطره بودم رفتم و دريا شدم (1)

اي خدا نامت كليد كارهاست
نام تو مفتاح مشكلهاي ماست

اي خدا نام تو خورشيد شب است
زين سبب نام تو ما را بر لب است

نام تو از سنگ مي جوشاند آب
نام تو در شب برآرد آفتاب

نام تو آب حيات بندگان
مي دهد بر بنده عمر جاودان

ياد تو آرامش جان و دل است
دل بدون ياد تو مشتي گل است

نام تو با فطرتم آميخته
عش را در سينه ام انگيخته

ما به تو محتاج و تو مشتاق ما
درنگر معشوق ما عشاق را

اي كه رحماني و بخشودن ز توست
نادمان را عفو بنمودن ز توست

اي رحيم اي كردگار مهربان
مهر تو صد جلوه دارد در جهان

گر گناهي سرزند از بنده اي
درگذر زيرا تو بخشاينده اي

بال پروازي كه با آن مي رهيم
هست بسم الله الرحمن الرحيم

اي خدا تنها تو را بايد ستود (2)
چون تو هستي صاحب هر ذي وجود

اي كه تو پروردگار عالمي
اي كه هستي بخش جن و آدمي

اي كه نبض گل برايت مي تپد
قلب بلبل در هوايت مي تپد

اي خدا اي صاحب هفت آسمان
خالق خورشيد و ماه و كهكشان

هفت دريا را تو گستردي خدا
هر چه مي بينم تو پروردي خدا

اي خدا تنها تو را بايد ستود
اي خدا اي صاحب بود و نبود (3)

اي كه بخشاينده اي و مهربان
درنگر بر بندگان ناتوان

عفو فرما گر خطا كرديم ما
اي كه رحمان و رحيمي اي خدا

اي خدا اي صاحب روز جزا (4)
در گذر از ما گنهكاران خدا

صاحب روز حسابي اي خدا
رحم كن بر بندگان بينوا

اي يگانه داور عادل خدا
اي خدا اي صاحب روز جزا

مي پرستيم از دل و از جان تو را
از تو مي جوئيم ياري اي خدا

بند آن آستان هستيم ما
تو عظيمي جملگي پستيم ما

ما تو را تنها پرستش مي كنيم
هر چه خواهيم از تو خواهش مي كنيم (5)

پس به ما ياري رسان اي كردگار
بندگان را نيست جز تو هيچ يار

اي خدا ره بيش و رهزن بي شمار
اي خدا ما را به راه راست آر (6)

راه تاريك است و گمراهيم ما
پس هدايت از تو مي خواهيم ما

اي خدا ما را كه جوياي توايم
پس هدايت كن به راه مستقيم

راه آناني كه نعمت داده اي
هم به آنان نور عزت داده اي

مردمي كه بنده خوب تواند (7)
نه ره آنان كه مغضوب تواند

راه جمله انبياء و اولياء
بندگان صالح تو اي خدا

راه آناني كه جوياي تواند
قطره هاي ناب درياي تواند

نه ره مغضوبها و گمرهان
كه زيان بينند در هر دو جهان

حسين عبدي

پاورقي

1- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
2- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ
3- الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
4- مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
5- إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
6- اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ
7- صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ َّ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِم وَ لَا الضَّالِّينَ.

بازگشت