وحي تازه


اي رو به تو دو دستِ دعايي كه در من است!
اَمَّن يُجيب خوانِ تو نايي كه در من است

بفرست جبرئيل اشارات خويش را
در وحي تازه اي به حرايي كه در من است

از بس وزيده از ملكوت تو در تنم
بوي تو را گرفته فضايي كه در من است

در من نفس بكش كه به يُمن تو مدتي ست
خوش رنگ و بوست آب و هوايي كه در من است

از هق هقم چه مي شنوي غير حق، بگو
هم لحن حق حق است صدايي كه در من است

اي كوچه هاي رو به تجلي! هنوز هم
سمت شماست هر رد پايي كه در من است

بينِ دو چلّه مي گذرد لحظه هاي من
چلّه به چلّه، صبح و عشايي كه در من است

از خود گريز مي زنم - از اين حضيض محض -
امشب به ارتفاع خدايي كه در من است

مصطفي ملك عابدي

بازگشت