بُهت شگفت


به مكه كربلا و كعبه امام حسين (ع)

هفت دور است كه هم دوش پريشاني ها
مي دوم دور تو تا بي سر و ساماني ها

اي نفس هاي تو پيراهن تنهايي من
بسته ام پيش تو احرام به عرياني ها

باديه باديه، اي وادي ايمن! تا تو
جَرَياني ست از انبوهي حيراني ها

در نَمِ زمزم نامِ تو فرو مي شويند
شعله سر زده را، از تب پيشاني ها

آه، اي نيت ناگاه! در اين بهت شگفت
تو و هفتاد و دو دل آينه گرداني ها

دف به دستِ نفسِ «هَلْ مِنِ...» تو مي چرخند
دور نامِ تو در اين طايفه، طوفاني ها

عيد قربان تو، اي جرأت ابراهيمي!
كربلا، كرب و بلا غيرت قرباني ها

خيره در وسعت سجاده اشراقي تو
خيره در بارشي از نور، گل افشاني ها

هفت دور است از آغاز ازل تا اكنون
هفت دور است شروعِ من و پاياني ها

مصطفي ملك عابدي

بازگشت