از مولانا بشنو


من نخواهم عشوه هجران شنود
آزمودم، چند خواهم آزمود؟

هر چه غير شورش و ديوانگي است
اندر اين ره روي در بيگانگي است

هين منه بر پايم آن زنجير را
كه دريدم سلسله تدبير را

غير آن جعد نگار مقبلم
گر دو صد زنجير آري بگسلم

عشق و ناموس اي برادر راست نيست
بر در ناموس اي عاشق مأيست

خانه خود را همي سوزي بسوز
كيست آن كس كه بگويد لا يجوز

خوش بسوز اين خانه را اي شير مست
خانه عاشق چنين اولي تر است

بعد از اين من سوز را قبله كنم
زانكه شمعم من بسوزش روشنم

خواب را بگذار امشب اي پدر
يك شبي در كوي بي خوابان گذر

مولوي

بازگشت