شوق كعبه


در نماز عشق جاري مي شود
چهره زردم بهاري مي شود

شوق ايمان و صفا دارد نماز
عشق بازي با خدا دارد نماز

خانه دل گر بهاري تر شود
نغمه هاي ما قناري تر شود

«گر به شوق كعبه خواهي زد قدم»
سهل باشد سينه ات را صد الم

عاشقان را درد عشقي ديگر است
شعله در دل، شور مستي بر سر است

آنكه مستم كرده مخمورم كند
وز گناه عالمي دورم كند

گر كند مخمور پس هستي دهد
در جهان نيستي هستي دهد

هستيم از لطف او زيور گرفت
عشق از او جلوه اي ديگر گرفت

اشك مي ريزم به هنگام وضو
پس بگيرم من وضو با آب رو

اي نماز، آتش بزن اين سينه را
عاشق پروانه كن آئينه را

سينه ام را خانه آئينه كن
پاك از زنگ ريا و كينه كن

ما ز اصل خويشتن گم گشته ايم
بي تفاوت از مي و خم گشته ايم

شعله ايم اما ز آتش نيستيم
ما كمان داريم و آرش نيستيم

گر مسلماني برو پروانه باش
در كنار شعله ها ديوانه باش

در علي بين جلوه راز و نياز
در علي بنگر تجلاي نماز

شوق ايمان و صفايش را ببين
عشقبازي با خدايش را ببين

تير در پا دارد او وقت نماز
نيست در قيدش به هنگام نماز

بندگي را در قيام او ببين
عشق و ايمان را به كام او ببين

مستي و شوري دگر دارد نماز
ديده را نوري دگر دارد نماز

آفتاب معرفت روي علي
قبله گاه عاشقان كوي علي

سعيد طريقتي

بازگشت