مظهر محبت


اي روح سكوت نيمه شب
اي لحن قنوت نيمه شب

اي لهجه صبح در صدايت
اي خنده نور در نوايت

اي بال گشوده ي پريدن
اي ياور تا خدا رسيدن

اي جلوه لحظه هاي باران
اي هديه اي از خداي باران

اي هم نفس پرستوي راز
اي عطر بهار وقت پرواز

اي خاطره خدايي روح
از موسم آشنايي روح

گل نغمه ي عاشقانه اي تو
در گوش دلم ترانه اي تو

دست دل من اگر چه خالي است
خوشبختي من وگر خيالي ست

هر لحظه وگر هجوم دردست
دستان دلم اگر چه سرد است

اي چشمه لطف لا يزالي
دل گشته اسير خشكسالي

تو مظهري از محبت او
اي چشمه ي باطراوت او

تو واسطه بهار و باغي
در كوچه تيرگي چراغي

نامي ست ترا كه شور درياست
هر لحظه ي تو طلوع فرداست

قد قامت تو بلندي نور
از ظلمت بي ستارگي دور

اقرار شكوه حق شروعت
آيينه ي بندگي ركوعت

هر سجده تو عروج آدم
از ظلمت شب خروج آدم

تو عشق مقربان اوئي
شادابي لحظه وضويي

تو قرة العين مصطفائي
تو خون حسين كربلائي

از خون علي شكفته باغت
روشن زعلي ست چلچراغت

اي راز شهادت گل سرخ
تو رمز سعادت گل سرخ

نام تو صميمي ست با من
لطف تو قديمي ست با من

نام تو پيام سرفرازي ست
از رحمت غير بي نيازي ست

نام تو بلند و پاك و والاست
يادآور (لا اله الا) است

دستم تهي و تو چاره سازي
تو روح عبادتي، نمازي

سرمايه دستهاي من باش
در پيش خدا صداي من باش

آندم كه فرامشيم در خويش
شرمنده و خاموشيم در خويش

آنگاه كه بي رفيق و ياريم
وحشت زده، بي قرار و زاريم

همراه و قرين آندمم باش
در وحشت قبر همدمم باش

مگذار كه بي رفيق باشم
در ظلمت خود غريق باشم

سعيد تكلومنش

بازگشت