گلبرگ قنوت


ديشب دوباره اشكهايم
مثل ستاره شد، درخشيد

سجاده ام يك آسمان شد
مهر نمازم شد چو خورشيد

«اللَّهُ أَكْبَر» را كه گفتم
ديدم كه ياس كوچه هم گفت

ديدم قناري كرد تكرار
ديدم همان را غنچه هم گفت

ناگه دلم تا عرش پر زد
تابيد اشكي در سكوتم

وقتي كه هنگام دعا شد
واشد چو گلبرگي قنوتم

من دوست دارم از زلالي
چون قطره شبنم بتابم

پر باشم از ياد خداوند
او را كنار خود بيابم

احمد زارعي

بازگشت