كجاوه نور


از ته كوچه هاي بيداري
باز عطر نماز مي آيد

يك نفر با دو بال نقره اييش
سويم آهسته باز مي آيد

وقت وقت شكفتن ذكر است
وقت روئيدن گل لبخند

وقت ذكر مقدس يارب
فصل پربار و آبي پيوند

با دعاي كميل خواندنها
مي توان تا مقام عالي رفت

مي شود تا حريم سرخ شفق
با ابوحمزه ثمالي رفت

ذكر تسبيح حضرت زهرا (س)
چه نشاط آور است بعد نماز

موقع خواندن قنوت، دلم
مملو از حس خواهش است و نياز

مي شوم رهسپار شهر دعا
با دو پائي كه محكم است از شور

مي روم تا نهايت بودن
در ميان كجاوه اي از نور

سبز در سبز مي شود روحم
در طنين رساي يك تكبير

جمله ي «لا اله الا الله»
مي گذارد به قلب من تأثير

اثري كه عميق و پر رنگ است
تا خدا مي دهد مرا پرواز

در اميد و عشق و ايمان را
مي كند روبروي چشمم باز

من پر از شوق سجده گشته و بعد
بال در بال نور مي تازم

با خلوص و صفا و يكرنگي
روح خود را دوباره مي سازم

با سلاح صداقت و ايمان
مي كنم جنگ با تعلقها

هيچ ترسي ندارم از شب و درد
چون خودم را سپرده ام به خدا

فريبا قنبري

بازگشت