تاج كرمنا


اي كه داري تاج «كَرَّمْنا» به سر
بر سرير عشق گشتي مستقر

هر كجائي گاه رو بر قبله كن
در قبيله باش و محور قبله كن

از محبت روز و شب «حي غفور»
خواند از راه نمازت در حضور

اين در از رحمت به رويت كرده باز
تا كني با حضرتش راز و نياز

سعي كن زان روح ريحاني كني
بندگي، ظاهر به پيشاني كني

سعي كن تا دل دهي با آن صفا
اينچنين بودند آل مصطفي (ص)

تا اجل رفتند آنان زين طريق
اهل اين كشتي نمي گردد غريق

انضباط و نظم آموزد نماز
جزء جزء آن پر است از رمز و راز

بر مصلي مي دهد درس ادب
ايستگاهش مي كند بر فيض رب

مي برد او را برون از آب و گل
مي دهد سيرش به عرش جان و دل

بر حذر مي داردش از منكرات
مي دهد از بند شيطانش نجات

سعي كن آن را چنان آري بجاي
كان شود مقبول درگاه خداي

گر شود رد واي بر احوال تو
رد شود با آن، همه اعمال تو

دين اسلام است بر آن استوار
بي ستون كي خيمه ماند برقرار

بندگي با آن توان ابراز كرد
راه بر قرب الهي باز كرد

بس كنم، چون بنگري با ديد باز
نعمت و شكري نباشد چون نماز

فتح الله اسلامي نيا

بازگشت