قبل از پيدايش مذهب مسلمانان نماز را چگونه مي خواندند دست باز يا دست بسته يا هر دو دقيقاً اين اختلاف چه زماني بوجود آمد ؟ همچنان كه اختلاف در وضو بين طا ئفه شيعه و سني ازكي بروز كرد ؟ در زمان حكومت بني اميّه با توجه به اختلاف در مكه امامت نماز را چگونه مي خواندند و تاريخ اين مكه اگر تفضيلاً گفته شود ممنون مي شوم ؟


سؤال حضرتعالي گر چه جواب مفصل دارد كه اينجا نمي گنجدولي اجمالاً به چند مطلب اشاره مي شود :
1-اولاً دست بسته نماز خوا ندن يك مطلب اتفاقي حتي بين اهل سنت نيست ، سه گروه از اهل سنت يعني شافعي ، حنفي ،حنبلي ، اين عمل را مستحب مي دانند و مالكي اين كار را مكروه مي داند تازه همان ها كه مستحب مي دانند در كيفيت آن اختلاف دارند بعضي گويند بايد دستها را زير ناف گرفت . و بعضي آنها گويند بايد بالاي ناف گرفت .
اين فرم كه از بزرگان اهل سنت است د ركتاب معروف فوق خود كه از مهمترين كتابهاي فقهي اهل سنت است بنام المحلّي با لآثار ، اين عمل دست بسته بودن د رنماز را جزو مستحبات نماز مي داند وواجب نمي داند.
2- پس دربسته بودن دستها درنماز اختلاف است بعضي از مسلمين مثل حنفي وشافعي ، مستحب مي دانند .بعضي مثل مالكي مكروه مي دانند وبعضي مثل شيعه حرام مي دانند.
3- ولي نماز خواندن بادست باز را تمام مسلمين حتي شافعي وحنبلي ومالكي وحنفي كه اهل سنت اند، جايز مي دانند پس صحيح بودن نماز بادست بسته ، اختلافي است ولي بادست باز راهمه جايز ومشروع مي دانند وهيچ كس نگفته اين كارحرام يا خلاف سنت است .
4- مابه مقتضي فرمايش خداوند متعال درقرآن كريم كه درآيه تطهير پاكي وطهارت اهل بيت پيامبر رامضاء نموده است وبه مقتضي فرمايش وحديث وتواتر پيامبر كه شيعه وسني آنرا نقل نموده اند كه معروف به حديث ثقلين است ومارارجوع به قرآن واهل بيت داده است ،درهرمسأله اي ازاحكام ديني خود به قرآن واهل بيت رجوع مي كنيم ومي دانيم گفتار آنها از گفته شافعي ومالكي ومانند اينها ، به حق وشريعت نزديكتر است ، وكلام آنهاازهر خطاواشتباهي محفوظ است .
آنچه به نحو متواتر از اهل بيت پيامبر عليهم السلام وروايات آنها به مارسيده است اين است كه اين عمل ( كه درروايات به اصطلاح تكفير وارد شده است ) درنماز حرام است وجايز نيست اين روايات را عالم بزرگ شيعي مرحوم حر عاملي ، دركتاب پرارج خود ، وسائل الشيعه جلد چهارم به تفصيل آورده است .
دربعض اين روايات اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند اين كار شباهت به كار كفار ومجوس دارد. پس سيره وروش پيامبر خدا صل ا لله عليه وآله واهل بيت اوبردست باز بودن درحال نماز است .
6- عبادات تو قيفي است ، يعني هيچ كس حق ندارد ازخود اعمال سليقه كرده درعبادت كم يازياد كند بايد آنطوركه خدا وپيامبر فرموده اند عمل كرد ، وچون عمل اهل بيت نشانگر عمل پيامبر خدااست به مقتضاي حديث ثقلين كه اشاره شد پس نماز واقعي ومطلوب حضرت حق آنطور است كه اهل بيت فرموده اند وكيفيت هاي ديگر متأسفانه بعد ازوفات پيامبر توسط افراد ناآگاه داخل دردين شده است .

وامادرخصوص سؤال دوم كه درباره كيفيت وضواست دردوقسمت جواب شمارا ميدهيم ،اول : مسأله مسح پاها
دروضو بايد پاهارامسح نمود نه اينكه آنها راشست ودليل مابراين مطلب چند چيزاست:
1-اولاً دستور صريح قرآن به مسح پاها دروضو است كه درسوره مباركه مائده آيه 6 ميفرمايد : وَامسحوا برئوسكم وأرجلكم الي الكَعبَين
يعني : مسح كنيد سرهارا وپاهاي خودرا تابلندي پشت پا
2-ولي متأسفانه علماء اهل سنت برخلاف صريح قرآن فتوي به شستن پاها مي دهند ومي دانيم كه بين شستن ( كه درعربي غَسل گويند) ومسح نمودن تفاوت زيادي است .
3-روش وضو گرفتن پيامبر طبق روايت خود اهل سنت ، برمسح پاها بوده است ، درروايتي كه اهل سنت نقل نموده اند ، عثمان وضو پيامبر رابيان مي كند كه خود ديده است وتصريح مي كند كه : مسح برأسه وظهر قدميه يعني پيامبر خدا سرمبارك خود وروي پاهايشان رامسح نمود ، روايات ديگري نيز به اين مضمون هست . عالم بزرگ سني علامه متقي هندي دركنزالعمال جلد 9 اين روايات راآورده است . ابن عباس نيز كه از بزرگان صحابه پيامبر است ومورد قبول اهل سنت نيز مي باشد بالصراحه مي گويد:
الوضوء غسلتان ومسحتان ، وضو عبارتست ازدوشستن ( شستن صورت ودستها) ودومسح ( مسح سر وپاها ) اين مطلب را عبدالرزاق درمصنّف خود دركتاب الطهاره ذكر كرده است كه خود از بزرگان اهل سنت است .
دوم : مسأله نحوه شستن دستها
دروضو بايد دستها رازآرنج تاسرانگشتان شست وبايد ازبالابه پايين بشويد نه اينكه از سرانگشتان شروع كند وتاآرنج بشويد ، دليل مابراين مطلب چند چيز است :
1-خداوند متعال درسوره مباركه مائده آيه ششم مي فرمايد: ياايهاالذين امنوا اذاقمتم الي الصلا ه فاغسلوا وجوهكم وايديكم الي المرفق
ترجمه : اي كسانيكه ايمان آورده ايد هنگتمي كه براي نماز بپا خاستيد صورت ودستها راتاآرنج بشوئيد .
2-دراين آيه حد شستن دست راتا آرنج ذكر نموده است ( مرافق جمع مرفق به معني آرنج است ) اگر فقط در آيه ميفرمود دست را بشوئيد ممكن بود به ذهن بيايد و تصور شود كه دستها را راتامچ بشوئيم كفايت مي كند زيرا درشستن دست نوعاً تا مچ شسته مي شود ، ولي خداوند متعال براي رفع وازبين بردن اين توهم مي فرمايد : تا آرنج بشوئيد ( الي المرافق )
3- باتوجه به نكات قبل ، معلوم مي شود كه لفظ « الي » درايه شريفه ، تنها براي بيان حد شستن است ، نه كيفيت شستن وآنطور نيست كه بعضي اهل سنت پنداشته اند كه بايد دستها راازسرانگشتان به طرف آرنج شست .
توضيح مطلب اينكه آيه فقط مي خواهد بگويد اين مقدار ازدست رابشوئيد واما از
كجا شروع كنيد رابيان نمي كند واين درست مثل آنستكه انسان به نقاش سفارش
كند ديوار اطاق راازكف تايك متر ،رنگ نمايد خوب بسيار روشن است كه مراداين
اين نيست كه ديوار ازپايين به بالارنگ شود بلكه منظور اين است كه اين مقدارفقط
رنگ شود نه كمتر نه زيادتر .
دراين آيه شريفه هم فقط آن مقداري كه ازدست بايد شسته شود ذكر شده است واما كيفيت آن درسنت پيامبر ( ص ) بوسيله امامان اهل بيت عليهم السلام به مارسيده است وآن شستن آرنج است به طرف سرانگشتان .
دربسياري ازاين روايات امام باقر عليه السلام وامام صادق عليه السلام كيفيت وضو پيامبر رابيان مي نمايد ودربيان آن دركيفيت شستن دستها ميفرمايند پيامبر ( ص ) ارمرفق يعني آرنج شروع وتاسرانگشتان دستها را مي شستند واهل بيت نيز چنين وضو مي گرفتند ومي فرمودند اين وضو پيامبر ( ص ) است .
مدارك اين روايات : وسائل الشيعه جلد اول صفحه 271 باب 15 آمده است
فروع كافي جلد اول صفحه 8
تهذيب جلد 1 صفحه 21
واما اين كه اختلاف دروضو ازچه زماني بين مسلمانها شروع شد ؟
جواب اين سؤال رابطور اجمال وخلاصه درضمن چند مطلب بيان مي كنيم :
1-جاي شك وشبهه نيست كه مسلمين درصدر اول اسلام به كيفيت وطريقه پيامبر صلي الله عيه وآله وضو مي گرفته اند واختلافي درآن زمان نبوده است .
2-درزمان ابي بكر ( ازسال 11 تا 13 هجري قمري ) نيز دركتب تاريخ اختلافي بين مسلمين دركيفيت وضو نقل نشده است وهيچ جا نيامده كه ابوبكر وضويي غير وضو ي پيامبر بيان كرده باشد
3-درزمان خلافت عمربن الخطاب ( ازسال 18 تا 23 هجري قمري ) نيز اختلاف اساسي دركيفيت وضو نبوده وچيزي نقل نشده است .
4- زمان عثمان بن عفان ( از23 تا 35 هجري قمري ) آنچه ازتاريخ بدست مي آيد اين است كه اولين اختلافات دروضو اززمان عثمان بوجود آمده است .
درك مابراي اين مطلب چند منبع معتبر اهل سنت است :
الف ) علامه متقي هندي صاحب كتاب كنزالعمال كه ازمتون حديث اهل سنت است از قول انس بن مالك نقل مي كند كه اولين اختلاف دروضو اززمان خلافت عثمان شروع شد . كنزالعمال جلد 9 ص 443

ب : درمتن صحيح مسلم كه مهمترين كتابهاي حديث اهل سنت است آمده است كه بعضي ازمردم به نحوي وضو مي گرفتند وعثمان به طريق ديگر وضو مي گرفت .
صحيح مسلم ص 207 حديث 8
والبته معلوم است كه عثمان بدعتها وهرج ومرجهاي زيادي دربيت المال نمود وغارتگران زيادي از بني اميه را به مناصب حكوتي رساند و در كنار اين حيف وميلها دست به بدعتهايي درامور ديني نيز زد كه مابعضي از آنهارافهرست وار به نقل از خود كتابهاي اهل سنت نقل مي كنيم .
1-تعطيل كردن حد شرب وخمر نسبت به وليد بن عقبه كه موجب اعتراض اصحاب بزرگ پيامبر مثل حضرت امير ( ع ) وطلحه وزبير شد .
انساب الاشراق جلد 5 ص 33
2-نداء سوم درروز جمعه كه به كفته خود اهل سنت از بدعتهاي عثمان بوده است .
المنتظم جلد 5 ص 7
3-اتمام نماز درمني .
انساب الاشراق جلد 5 ص 39 ، تاريخ طبري ج4 ص 268
4-تقديم خطبه درنماز عيدين .
فتح الباري ج 2 ص361 ، تاريخ الخلفاء ص 164

و يكي از اموريكه خليفه عثمان براي ايجاد طريقه اي جديد از خود بوجود آورد كيفيت وضو بود و اجتهاد در احكام و تفسير آنها را ولو مخالفت محض پيامبر باشد برا ي خود جايز مي دانست چنانچه قبل از او هم در بعضي احكام دين چنين تغييراتي رخ داده بود و شايد با ايجاد اختلاف در اين مسأ له فقهي شرعي ميخواست ذهنها را از مسائل حكومتي و اتلاف بيت المال هرج مرج در آن منصرف و دور كند . و اتفاقاً در اين مطلب هم اصحاب بزرگ پيامبر مخالفب با بدعت عثمان نمودند ، منجمله خود حضرت امير (ع ) دررواياتي كه خود اهل سنت نقل نمودند با اين بدعت عثمان مخالفت نمود و بعد فرمود كه : وضو پيامبر (ص ) چنين و چنان است و بعد از توصيف وضو پيامبر فرمود : اين وضو كسي است كه بدعت در وضو نياورده باشد .
كنز العمال ج 9 ص 456 سنن بيهقي ص 75

پاسخگوئي به سؤالات ديني آستان قدس رضوي

بازگشت